stair

base info - اطلاعات اولیه

stair - پله

adjective - صفت

/ster/

UK :

/steə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [stair] در گوگل
description - توضیح
  • one of the steps in a set of stairs


    یکی از پله های مجموعه ای از پله ها

  • a staircase


    یک راه پله


  • مجموعه ای از پله ها که از یک سطح ساختمان به سطح دیگر منتهی می شود


  • یکی از پله های مجموعه پله هایی که از یک سطح ساختمان به سطح دیگر منتهی می شود

  • a set of stairs


    مجموعه ای از پله ها

  • a step in a set of stairs


    یک پله در مجموعه ای از پله ها

  • The original idea was that the library would be symmetrical with the entrance and stairs in the centre.


    ایده اولیه این بود که کتابخانه با ورودی و پله‌های مرکز متقارن باشد.

  • Every flush meant carrying a bucket of water up three flights of stairs.


    هر فلاش به معنای حمل یک سطل آب از سه طبقه از پله ها بود.

  • The second stair creaks when you step on it.


    پله دوم وقتی روی آن قدم می گذارید می ترکد.


  • آیا بهتر است قبل از تلاش برای بالا رفتن از پله ها، یک فنجان چای دیگر بنوشید؟

  • As I climbed the stairs I wondered if I could handle the present situation calmly and tactfully even a bit subserviently.


    وقتی از پله‌ها بالا می‌رفتم به این فکر می‌کردم که آیا می‌توانم شرایط فعلی را با آرامش و درایت حتی کمی زیرکانه اداره کنم.

  • They carried her up and down the stairs, sang her songs.


    او را از پله ها بالا و پایین می بردند، آهنگ هایش را می خواندند.

  • Friends will call thundering up and down the stairs.


    دوستان زنگ می زنند و رعد و برق از پله ها بالا و پایین می روند.

  • I can hear him on the stairs.


    صدایش را روی پله ها می شنوم.

  • Her head pounding, she took the stairs to the second floor two at a time.


    با تپش سرش، پله‌ها را دو تا به طبقه دوم رفت.

  • I heard footsteps coming up the stair.


    صدای قدم هایی را شنیدم که از پله ها بالا می آمدند.

example - مثال
  • the stair carpet


    فرش پله

  • The carpet was held in place by brass stair rods.


    فرش توسط میله های پله برنجی در جای خود نگه داشته می شد.

  • Go up the stairs and her office is on the right.


    از پله ها بالا بروید و دفتر او در سمت راست است.

  • I had to climb a steep flight (= set) of stairs to her front door.


    من مجبور شدم از یک پله (= مجموعه) شیب دار تا در ورودی او بالا بروم.

  • He stood at the foot (= bottom) of the stairs and called out Breakfast's ready!


    پاي (= پايين) پله ها ايستاد و صدا زد: صبحانه آماده است!

  • The top stair creaked as she went upstairs and the noise woke up her mother.


    پله های بالا وقتی او به طبقه بالا می رفت به صدا در آمد و سر و صدا مادرش را از خواب بیدار کرد.

  • He climbed the wooden stair and knocked on his grandfather's door.


    از پله های چوبی بالا رفت و در پدربزرگش را زد.

  • The top stair creaked loudly as she stepped on it.


    پله بالایی که روی آن قدم می‌زد، با صدای بلندی می‌پیچید.

synonyms - مترادف
  • tread


    آج

  • rung


    پله


  • گام

  • rundle


    راندل


  • گرد

  • rod


    میله

  • stoop


    خم شدن

  • tread board


    تخته آج


  • مرحله

  • footing


    پایه


  • سکو


  • صحنه

  • notch


    بریدگی

  • gradation


    درجه بندی

  • run


    اجرا کن

  • crosspiece


    قطعه متقاطع

  • crossbar


    میله متقاطع

  • bar


    بار


  • هیئت مدیره

  • foothold


    جای پا


  • ریل

  • strut


    چوب بند

  • stave


    چوبه زدن

  • spoke


    صحبت کرد

antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

catcher

لغت پیشنهادی

imprudent

لغت پیشنهادی

intercept