bedraggled
bedraggled - قاطی شده
adjective - صفت
UK :
US :
نامرتب، خیس و کثیف به نظر برسید، به خصوص به این دلیل که زیر باران بیرون آمده اید
خیس، کثیف و نامرتب
(از ظاهر یک شخص یا یک شخص) نامرتب، کثیف و اغلب مرطوب
پاشنه ی کفشش سجافش را بیرون زده بود و دامنش به هم کشیده شده بود.
بچه ها بعد از طوفان بدبخت و بیچاره به نظر می رسیدند در طول مسیر قدم می زدند.
او از پا افتاده بود و خسته بود، اما این او بود که صحبت می کرد.
در چند هفته اول وجود آنها بی شکل و بی شکل بود.
یقه کتم را بالا آوردم تا به لبه کلاهم برسم و مانند یک پرنده در حال قوز کردن، قوزهای دفاعی گرفتم.
The formalities were completed sitting on a makeshift seat of boxes surrounded by a rather bedraggled crowd of schoolboys.
تشریفات با نشستن روی صندلی موقت جعبههایی که توسط جمعیت نسبتاً درهم و برهم پسر مدرسهای احاطه شده بود، تکمیل شد.
جمعیت نسبتاً درهم و برهم بیرون در زیر باران شدید منتظر بودند.
He was an alarmingly tall and thin individual whose long bedraggled dark hair fell nearly to his waist.
او فردی قد بلند و لاغر به طرز نگران کننده ای بود که موهای بلند و تیره اش تقریباً تا کمرش می افتاد.
One by one the men made the shore weary and bedraggled, limbs aching from the strain of fighting the storm.
مردها یکی پس از دیگری ساحل را ساختند، خسته و دست و پا بسته و دست و پا درد نبرد با طوفان.
کامیونها صدها پناهجوی را به آن سوی مرز منتقل کردند.
حالا او متوجه شد که برخی از مردان چگونه از نزدیک نگاه می کنند.
scruffy
ژولیده
slovenly
شلخته
unkempt
نامرتب
disheveledUS
ایالات متحده ژولیده
dishevelledUK
انگلستان ژولیده
untidy
داغون
daggy
به هم ریخته
ruffled
مچاله شده
rumpled
نازنین
tousled
بی نظم
dowdy
ژنده پوش
frowzy
کهنه
messy
درهم و برهم
ragged
ناآرام
shabby
کثیف
sloppy
دم کشیده
ungroomed
درگیر
سست
draggletailed
لختی
mussed
بد آراسته
sleazy
در وضعيت آشفته
disarranged
برای پوشیدن بدتر
disarrayed
بد پوش
disordered
بد لباس پوشیده
slatternly
ill-groomed
badly groomed
ill-clad
badly dressed
neat
مرتب
تازه
orderly
منظم
tidy
نگهداری می شود
kempt
تمیز
شکل کشتی
shipshape
کوتاه کردن
trim
صنوبر
spruce
هوشمندانه
خنجر
dapper
مرتب شده
tidied
سازمان یافته ایالات متحده
organizedUS
آراسته
well-groomed
ترد
crisp
سازمان یافته انگلستان
organisedUK
سفارش داده شده
ordered
تیز
groomed
تمیز شده
prim
neatened
باهوش
prim
نازک
dashing
مرتبشده
natty
عروسک شده
uncluttered
شیک
dolled up
خوش پوش
chic
به خوبی مرتب شده است
well-dressed
باند باند
well-ordered
راحت
bandbox
بدون چین و چروک
snug
unwrinkled