beige

base info - اطلاعات اولیه

beige - رنگ بژ

adjective - صفت

/beɪʒ/

UK :

/beɪʒ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [beige] در گوگل
description - توضیح
  • a pale brown colour


    یک رنگ قهوه ای کم رنگ

  • a pale brown colour


    به رنگ قهوه ای کم رنگ

  • pale brown in colour


    (از) رنگ کم رنگ، کرمی، قهوه ای

  • (of) a pale creamy, brown color


    بژ جدید باهاما برای پنهان کردن آسیب های چکمه های گل آلود ایده آل است.

  • New sensible Bahama beige is ideal for concealing the ravages of muddy boots.


    برای این منظور، فرش تقریباً در تمام خانه‌ها به رنگ بژ ملایم است و فروش خانه‌ها را آسان‌تر می‌کند.

  • To that end the carpeting in virtually all the residences is a bland beige -- making the homes easier to sell.


    مینیمالیستی در رنگ های بژ، مشکی و سیمانی با چیدمان های بزرگ از گل های تازه.

  • Minimalist in beige, black and cement with big arrangements of fresh flowers.


    محصور در محفظه پلاستیکی بژ گلی، کمی بزرگتر از یک جعبه کفش در انتها، حدود چهارده اینچ ارتفاع داشت.

  • Enclosed in plastic casing of muddy beige, it was slightly bigger than a shoebox on end about fourteen inches high.


    هنوز سبز مریم گلی یا بژ شنی خود را دوست دارید؟

  • Still love your sage green or sandy beige?


example - مثال
  • a pale beige hat


    یک کلاه بژ کم رنگ

  • The shoes are available in navy blue or beige.


    کفش ها در رنگ های آبی سرمه ای یا بژ موجود هستند.

  • The decor is dominated by shades of beige, brown and ivory.


    سایه های بژ، قهوه ای و عاج بر دکوراسیون غالب است.

  • The walls are white and the ceiling is beige.


    دیوارها سفید و سقف بژ است.

  • The beige rug is stained and spotted.


    فرش بژ لکه دار و خالدار است.

synonyms - مترادف

  • شن

  • ecru


    اکرو

  • biscuit


    بیسکویت

  • oatmeal


    بلغور جو دوسر

  • buff


    گاومیش


  • کرم رنگ

  • fawn


    حنایی

  • sandy


    شنی

  • wheaten


    گندم

  • camel


    شتر

  • tan


    برنزه


  • قهوه

  • greige


    گریژ

  • taupe


    مایل به زرد

  • khaki


    خاکی


  • سنگ

  • kasha


    کاشا

  • cinnamon


    دارچین

  • mushroom


    قارچ

  • neutral


    خنثی


  • طبیعی

  • naturelle


    طبیعت

  • putty


    بتونه

  • brownish-yellow


    زرد مایل به قهوه ای


  • قهوه ای روشن

  • stone-coloured


    سنگی رنگ

  • coffee-coloured


    قهوه ای رنگ

  • off-white


    مایل به سفید

  • café au lait


    café au lait

  • yellowish-brown


    قهوه ای مایل به زرد

  • drab


    خشک

antonyms - متضاد
  • vivid


    واضح


  • درخشان

  • colorfulUS


    رنگارنگ آمریکا

  • colourfulUK


    رنگارنگ انگلستان


  • روشن

  • vibrant


    پر جنب و جوش

  • glaring


    خیره کننده


  • شدید، قوی

  • chromatic


    رنگی

  • flashy


    پر زرق و برق

  • florid


    گلدار

  • gaudy


    زرق و برق دار

  • graphic


    گرافیکی


  • با صدای بلند


  • ثروتمند

  • splashy


    پاشیده

  • eye-catching


    چشم نواز

  • glamorous


    فریبنده

  • hued


    رنگ آمیزی شده

  • motley


    رنگارنگ

  • multicolouredUK


    چند رنگ انگلستان

  • multicoloredUS


    چند رنگ آمریکا

  • multihued


    چند رنگ

  • psychedelic


    روانگردان

  • showy


    خودنمایی

  • striking


    قابل توجه، برجسته، موثر


  • قوی

  • bright-coloured


    رنگ روشن

  • flamboyant


    همجنس گرا

  • gay


    بسیار رنگی

  • highly colored


لغت پیشنهادی

anxious

لغت پیشنهادی

violated

لغت پیشنهادی

weighing