berry

base info - اطلاعات اولیه

berry - توت

noun - اسم

/ˈberi/

UK :

/ˈberi/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [berry] در گوگل
description - توضیح

  • یک میوه نرم کوچک با دانه های کوچک

  • a small round fruit on particular plants and trees


    میوه ای گرد و کوچک روی گیاهان و درختان خاص

  • any of various small round fruits that grow on plants and trees


    هر یک از انواع میوه های کوچک و گرد که روی گیاهان و درختان رشد می کنند

  • If you are determined to cultivate fruits, then the safest bets are berry bushes and nut trees.


    اگر مصمم به کشت میوه هستید، مطمئن ترین راه، بوته های توت و درختان آجیل است.

  • In autumn, berries burst from its flesh.


    در پاییز، توت ها از گوشت آن می ترکند.

  • Return carcasses to pan and add stock tomato puree, wine vinegar, and juniper berries.


    لاشه ها را به ماهیتابه برگردانید و استاک، پوره گوجه فرنگی، شراب، سرکه و توت های عرعر را اضافه کنید.

  • They had plenty of berries and there would be jobs ready and waiting for them.


    آنها توت های زیادی داشتند و کار آماده و منتظر آنها بود.


  • خیلی دور به زمین می رویم، با باران و توت ها.

  • For puree, defrost the berries and press through a food mill.


    برای پوره، توت ها را یخ زدایی کنید و در آسیاب غذا فشار دهید.


  • چند روز اول، نصف توت ها داخل سطل می رفت و نصف دیگر در من ناپدید می شد.

  • The berries had long ago withered on the tree.


    توت ها مدت ها پیش روی درخت پژمرده شده بودند.

example - مثال
  • Birds feed on nuts and berries in the winter.


    پرندگان در زمستان از آجیل و انواع توت ها تغذیه می کنند.

  • blackberries/raspberries


    توت سیاه/تمشک

  • We picked a few of the berries.


    چند تا از توت ها را برداشتیم.

  • He picked a berry from the bush.


    او یک توت از بوته چید.

  • Many people actually did bury treasure in the sand.


    بسیاری از مردم در واقع گنج را در شن دفن کردند.

synonyms - مترادف
  • pome


    پوم

  • drupe


    دروپ

  • drupelet


    دروپلت

  • haw


    هاو

  • hip


    باسن

  • pod


    غلاف

  • fruitlet


    میوه خوری

  • achene


    آخن

  • capsule


    کپسول


  • میوه

  • ovary


    تخمدان

  • fruitage


    غلات


  • مهره

  • nut


antonyms - متضاد
  • teste


    بیضه

  • testicle


    توپ


  • غدد جنسی

  • gonad


    مهره

  • nut


لغت پیشنهادی

hilariously

لغت پیشنهادی

prettiest

لغت پیشنهادی

lawrence