bothering
bothering - مزاحم
N/A - N/A
UK :
US :
فاعل فاعل از زحمت
تلاش برای انجام کاری
اگر نمی توانید کاری را انجام دهید یا کاری را انجام دهید، برای انجام آن خیلی تنبل یا خسته هستید.
ایجاد احساس نگرانی یا ناراحتی در کسی
آزار دادن یا ایجاد مشکل برای کسی
حتی حوصله نوشتن را هم نداشته است.
می توانستی با ما تماس بگیری اما زحمتی نمی کشید.
خسته نباشید تخت را مرتب کنید - بعداً این کار را انجام خواهم داد.
اگر به خود زحمت می دادید آن را پیدا می کردید.
شما هیچ اعتباری برای انجام آن نخواهید داشت، پس چرا زحمت بکشید؟
حوصله اتو کردن لباس هایم را ندارم.
بیشتر عصرها حوصله آشپزی را ندارم.
آیا شما را آزار می دهد که او اغلب اوقات بیرون است؟
زندگی به تنهایی من را هرگز آزار نداده است.
برای من مهم نیست که او نیاید - این برای من ناراحت کننده نیست.
آزارم می دهد که انگار متوجه نمی شود.
وقتی پدرت سر کار هست اذیتش نکن.
ببخشید که مزاحم شما شدم، اما آیا می توانید به من کمک کنید تا این چمدان را بلند کنم؟
من نمی خواستم او را با مسائل کاری در روز تعطیلش اذیت کنم.
سر و صدا داشت ما را آزار می داد، رفتیم.
او تهدید کرد که اگر او مزاحم او نشود با پلیس تماس خواهد گرفت.
vexation
ناراحتی
aggravation
تشدید
pestering
آزار دهنده
bedevilment
شیطان پرستی
harassment
آزار و اذیت
harrying
اهمیت
importunity
مزاحمت
botheration
ضربه زدن
bugging
اذیت کردن
teasing
تحریک
irritation
عصبانیت
exasperation
مزاحم
annoying
اختلال
disturbing
آشفتگی
annoyance
عذاب، عذاب دادن
disturbance
زحمت
agitation
مشکل
perturbation
مسئله
provocation
گورکن
hassle
عذاب
persecution
غم و اندوه
تحریک کننده
molestation
عصبانی
badgering
torment
grief
provoking
irking
vexing
معاونت
کمک
راحتی
contentment
قناعت
مشارکت
delight
لذت بسیار
facilitation
تسهیل
furtherance
پیشبرد
happiness
شادی
صلح
لذت
حمایت کردن
