broomstick

base info - اطلاعات اولیه

broomstick - چوب جارو

noun - اسم

/ˈbruːmstɪk/

UK :

/ˈbruːmstɪk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [broomstick] در گوگل
description - توضیح
  • a broom with a long handle and thin sticks tied at one end that a witch is supposed to fly on in stories


    جارویی با دسته‌ای بلند و چوب‌های نازک در یک سر بسته شده که قرار است جادوگری در داستان‌ها روی آن پرواز کند.

  • a broom made of sticks


    یک جارو ساخته شده از چوب

  • the long handle of a broom


    دسته بلند جارو

  • An hour later a broomstick settled gently on the lawn.


    یک ساعت بعد یک جارو به آرامی روی چمن نشست.

  • She once bared her backside to a crowd and once measured the private parts of three sailors with a broomstick.


    او یک بار پشت خود را در معرض دید جمعیت قرار داد و یک بار اندام عورت سه ملوان را با چوب جارو اندازه گرفت.

  • It was probably this practice that gave rise to the popular image of witches flying on broomsticks.


    احتمالاً همین عمل بود که باعث ایجاد تصویر محبوب جادوگران در حال پرواز بر روی چوب جاروها شد.

  • Mildred took her suitcase from the back of the broomstick which was hovering politely, waiting for the next command.


    میلدرد چمدانش را از پشت جارویی که مودبانه معلق بود و منتظر دستور بعدی بود برداشت.

  • He seized the broomstick between his strong teeth and began to leap about trying to wrest it from Angela's grasp.


    جارو را بین دندان های محکمش گرفت و شروع به پریدن کرد و سعی کرد آن را از چنگ آنجلا خارج کند.

  • The broomstick bounded forward and soon left the rooks behind.


    چوب جارو به جلو بسته شد و به زودی قایق ها را پشت سر گذاشت.

  • The broomstick dipped and then dived towards a dark wood of tall elms and flew over the tops.


    چوب جارو غوطه ور شد و سپس به سمت چوب تیره ای از نارون های بلند شیرجه رفت و بر فراز قله ها پرواز کرد.

  • The broomstick dipped its twiggy end and soared upward like a rocket.


    چوب جارو انتهای شاخه ای خود را فرو برد و مانند موشک به سمت بالا اوج گرفت.

example - مثال
  • In children's books, witches are often shown riding broomsticks.


    در کتاب های کودکان، جادوگران اغلب سوار بر جارو نشان داده می شوند.

synonyms - مترادف
  • broom handle


    دسته جارو


  • رسیدگی


  • قطب


  • کارکنان

  • stave


    چوبه زدن


  • چوب

antonyms - متضاد

  • قابل توجه

  • fat


    چربی


  • سنگین

  • muscular


    عضلانی

  • big


    بزرگ

  • fleshy


    گوشتی


  • درشت

  • chunky


    اضافه وزن

  • overweight


    جامد


  • قورمه دار

  • brawny


    پوکه

  • heavyset


    تنومند

  • podgy


    پر شده

  • stocky


    پژمرده


  • لوله ای

  • hefty


    چاق و چله

  • pudgy


    پر سر و صدا

  • tubby


    ضخیم ست

  • beefy


    شکمی

  • chubby


    پودی

  • portly


    قوی

  • thickset


    حجیم شدن

  • abdominous


    خوک

  • meaty


    کافی

  • poddy


    چاق


  • burly


  • hulking


  • porky


  • ample


  • plump


لغت پیشنهادی

surprised

لغت پیشنهادی

nu

لغت پیشنهادی

abominated