catalog

base info - اطلاعات اولیه

catalog - کاتالوگ

N/A - N/A

ˈkæt̬.əl.ɑːɡ

UK :

ˈkæt.əl.ɒɡ

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [catalog] در گوگل
description - توضیح

  • کتابی با لیستی از تمام کالاهایی که می توانید از یک فروشگاه خریداری کنید

  • a list of all the books, paintings, etc. that exist in a place


    لیستی از تمام کتاب ها، نقاشی ها و غیره که در یک مکان وجود دارد

  • A catalog of unwanted events is a series of them


    فهرستی از رویدادهای ناخواسته مجموعه ای از آنهاست


  • برای ضبط چیزی، به خصوص در یک لیست

  • a listing, sometimes with explanations or pictures, of items offered for sale of items that are available for use or of objects described for a scientific purpose


    فهرستی از اقلام عرضه شده برای فروش، اقلامی که برای استفاده در دسترس هستند، یا اشیایی که برای اهداف علمی توصیف شده اند، گاهی همراه با توضیحات یا تصاویر

example - مثال
  • a mail-order catalog


    کاتالوگ سفارش پستی

  • The whole vacation was a catalog of disasters.


    کل تعطیلات فهرستی از بلایا بود.

  • a catalog of errors/crimes/complaints


    فهرستی از خطاها / جنایات / شکایات

  • Many plants become extinct before they have even been cataloged.


    بسیاری از گیاهان قبل از اینکه فهرست شوند منقرض می شوند.

  • The company’s spring catalog is filled with pictures of beautifully made clothing for girls.


    کاتالوگ بهار این شرکت پر از تصاویر لباس های زیبای دخترانه است.

  • Students can search the library’s online catalog and order books.


    دانش آموزان می توانند فهرست آنلاین کتابخانه را جستجو کرده و کتاب سفارش دهند.

  • fig. I have a whole catalog of things that need to be done.


    شکل. من یک کاتالوگ کامل از کارهایی دارم که باید انجام شوند.

  • Scientists were cataloging the plants of their regions.


    دانشمندان در حال فهرست نویسی گیاهان مناطق خود بودند.

synonyms - مترادف

  • فهرست


  • ثبت نام

  • listing


    فهرست کردن


  • برنامه


  • جدول


  • رول

  • roster


    چک لیست

  • checklist


    فهرست مطالب

  • inventory


    ثبت


  • فهرست راهنما

  • registry


    منو

  • directory


    کانون


  • شمارش

  • canon


    ورود به سیستم

  • tally


    فایل

  • log


    رکورد


  • تماس تلفنی


  • کاتالوگ انگلستان


  • سرفصل دروس

  • catalogueUK


    بایگانی

  • syllabus


    دستور جلسه

  • archive


    به صف شدن


  • جدول بندی

  • lineup


    programUS

  • tabulation


    programmeUK

  • programUS


    چارت سازمانی

  • programmeUK


    اسکله


  • تقویم

  • enumeration


  • docket


  • calendar


antonyms - متضاد

  • جمع آوری کنید


  • ترکیب کردن

  • declassify


    طبقه بندی کردن

  • disallow


    اجازه ندادن

  • disintegrate


    متلاشی شدن

  • disorganize


    به هم ریختن


  • تخمین زدن

  • exclude


    حذف کردن


  • جمع آوری


  • حدس بزن


  • نگه دارید


  • پیوستن


  • نگاه داشتن


  • حفظ

  • scatter


    پراکنده کردن

  • unite


    متحد کردن


  • مخلوط کردن

  • decategorize


    دسته بندی کردن

  • decompartmentalize


    بخش بندی کردن

  • disband


    منحل کردن

لغت پیشنهادی

commandeer

لغت پیشنهادی

populated

لغت پیشنهادی

uncertainties