graphically
graphically - به صورت گرافیکی
adverb - قید
UK :
US :
اگر چیزی را به صورت گرافیکی توصیف کنید، آن را بسیار واضح و با جزئیات زیاد توصیف می کنید
using a graph
با استفاده از یک نمودار
به روشی بسیار واضح و قدرتمند
به روشی که از نمودارها یا ترسیم یا چاپ استفاده می کند، شامل یا مربوط می شود
به صورت کاملا واضح و دقیق
Temperature changes are shown here graphically.
تغییرات دما در اینجا به صورت گرافیکی نشان داده شده است.
شکل 6-3 مدل را به صورت گرافیکی نشان می دهد.
سپس شیء یا ویژگی مورد نیاز را استخراج کرده و به صورت گرافیکی ارائه می کند.
من سعی کردم نتایج را در دایره ها قرار دهم و عناصر پردازش گرافیکی را بسازم.
به صورت گرافیکی در شکل 7.14 نشان داده شده است.
نوار ویدئویی تصادف را به صورت گرافیکی به تصویر می کشد.
این فرض از مکاتبات داوطلبان بسیار کاملتر و به صورت گرافیکی مستند شده است.
مناطق انتخاب شده به صورت گرافیکی در شکل های 1 و 2 نشان داده شده اند تا محدوده نرخ های شارژ شده را نشان دهند.
Figure 3.7 shows graphically the Maxwell-Boltzmann distributions of molecular speeds at two different temperatures.
شکل 3.7 به صورت گرافیکی توزیع سرعت های مولکولی ماکسول-بولتزمن را در دو دمای مختلف نشان می دهد.
این داده ها به صورت گرافیکی در صفحه مقابل نشان داده شده است.
قتل ها به صورت گرافیکی در مقاله توضیح داده شده است.
این حادثه به صورت گرافیکی نشان می دهد که وضعیت در منطقه جنگی چقدر خطرناک شده است.
نموداری را اضافه کنید که این داده ها را به صورت گرافیکی نشان دهد.
این تصادف به صورت گرافیکی اهمیت بستن کمربند ایمنی را نشان می دهد.
vividly
به وضوح
مجزا
distinctly
به شدت
به طور محسوس
perceptibly
به طرز قابل توجهی
sharply
رنگارنگ انگلستان
strikingly
واقع بینانه
colourfullyUK
رنگارنگ ایالات متحده
realistically
pictorially
colorfullyUS
به طور مفصل
pictorially
زیبا
detailedly
عکاسی
picturesquely
صادقانه
photographically
تحریک کننده
faithfully
پر جنب و جوش
stimulatingly
غنی
livelily
روشن
richly
به طور چشمگیری
brightly
به صورت بصری
درخشان
visually
جسورانه
brilliantly
جالب است
boldly
به طور شفاف
interestingly
به صورت خاطره انگیز
lucidly
معتبر
evocatively
به صورت بیانی
authentically
با قدرت
expressively
به طور موثر
powerfully
vibrantly
impressionistically
امپرسیونیستی
implicitly
به طور ضمنی
obscurely
به طور مبهم
unclearly
نامشخص