bloodhound
bloodhound - سگ خونی
noun - اسم
UK :
US :
یک سگ بزرگ با حس بویایی بسیار خوب که اغلب برای شکار استفاده می شود
a large dog that has a very good ability to smell things, and is used for hunting animals or finding people who are lost
سگ بزرگی که توانایی بسیار خوبی در بوییدن چیزها دارد و برای شکار حیوانات یا یافتن افرادی که گم شده اند استفاده می شود.
a type of dog with an unusually good ability to smell something sometimes used for hunting animals or finding people
نوعی سگ با توانایی غیرعادی خوب در بوییدن چیزی که گاهی برای شکار حیوانات یا یافتن افراد استفاده می شود
In this respect the role of an auditor may be likened to that of a watchdog rather than a bloodhound.
در این رابطه نقش یک حسابرس را می توان به نقش یک نگهبان تشبیه کرد تا یک سگ خونگر.
حداقل یکی از آنها سگ خونی خوبی بود.
و راثبون با سگ خونی و ذره بین خود روی کیس بود.
اکنون فهمیدم که سگ های خونخوار چگونه می توانند جنایتکاران را با بوی خود دنبال کنند.
But in that she hadn't counted on Lori's erratic travelling or on Travis McKenna's bloodhound instincts.
اما از این نظر او روی سفرهای نامنظم لوری یا غرایز خونخوار تراویس مک کنا حساب نکرده بود.
حالا، من سگ های خونخوار را پرتاب کرده ام، زیرا آنها دست از مداخله بر نمی دارند و سعی می کنند باهوش باشند.
شکارهای خون و تعقیب کنندگان آمبولانس بعد از آن سرازیر شدند.
detective
کاراگاه
sleuth
کارآگاه
محقق
gumshoe
کفش آدامسی
operative
عامل
shamus
شمس
sherlock
شرلوک
hawkshaw
شاهین
sleuthhound
سگ دریایی
spy
جاسوس
PI
PI
snoop
اسنوپ
نظاره گر
peeper
استراق سمع کننده
eavesdropper
دیده بانی
snooper
سایه
scout
پلیس
پینکرتون
تحلیلگر
Pinkerton
دم
کف پای صاف
دادستان
flatfoot
tec
خبر رسان
tec
دی سی
informer
نارک
DC
پاسبان
nark
DCI
constable
DI
DCI
DI