boarding

base info - اطلاعات اولیه

boarding - پانسیون

noun - اسم

/ˈbɔːrdɪŋ/

UK :

/ˈbɔːdɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [boarding] در گوگل
description - توضیح

  • عمل سوار شدن به کشتی، هواپیما و غیره برای سفر به جایی


  • تکه های باریک چوبی که در کنار هم قرار می گیرند، معمولاً برای پوشاندن در یا پنجره شکسته

  • boards that have been fastened side by side to each other


    تخته هایی که کنار هم به هم بسته شده اند

  • Therefore they would not have to meet any boarding expenses.


    بنابراین، آنها مجبور به پرداخت هزینه های شبانه روزی نیستند.

  • Ladies and gentlemen, boarding will begin in just a few minutes.


    خانم ها و آقایان، فقط چند دقیقه دیگر سوار شدن هواپیما آغاز می شود.

  • He collected his boarding card and found a seat in the cafeteria that allowed him to look down on the concourse.


    کارت سوار شدنش را جمع کرد و در کافه تریا یک صندلی پیدا کرد که به او اجازه می‌داد از بالا به سالن نگاه کند.

  • Only some sailors in blue jerseys who appeared as the Shirley chugged alongside the boarding pontoon.


    فقط چند ملوان با لباس آبی که به عنوان شرلی ظاهر می شدند، در کنار پانتون سوار می شدند.

  • On Monday afternoon and evening Toby once again enjoyed undisputed sway in the boarding annexe of Burleigh.


    دوشنبه بعدازظهر و عصر، توبی بار دیگر از نفوذ بلامنازع در ضمیمه سوار شدن برلی لذت برد.

  • Con had run out of an alley near the boarding house when he'd heard the noise.


    کان از کوچه ای نزدیک پانسیون بیرون زده بود که صدا را شنید.

  • He was sent away to boarding school at Ampleforth and from there went to Trinity College Cambridge, to read architecture.


    او به مدرسه شبانه روزی در آمپلفورث فرستاده شد و از آنجا به کالج ترینیتی در کمبریج رفت تا معماری بخواند.

example - مثال
  • boarding fees


    هزینه های سوار شدن

synonyms - مترادف
  • entering


    ورود

  • embarking


    سوار شدن

  • ascending


    صعودی

  • mounting


    نصب

  • embussing


    حبس کردن

  • emplaning


    کاشت

  • entraining


    حباب

  • catching


    گرفتن

  • enplaning


    برنامه ریزی

  • going aboard


    بالا رفتن از

  • getting on


    قدم گذاشتن روی کشتی

  • climbing on


    پریدن در

  • stepping aboard


    سوار شدن بر روی کشتی

  • hopping on


    پریدن روی

  • going on board


    رفتن به

  • jumping on


  • getting on board


  • going into


  • climbing onto


antonyms - متضاد
  • disembarking


    پیاده شدن

  • alighting


    ترک

  • dismounting


    در حال خروج

  • leaving


    تخلیه هواپیما

  • exiting


    بی تمرین کردن

  • deplaning


    کنار رفتن

  • detraining


    انباشته کردن

  • getting off


  • stepping off


  • piling out


لغت پیشنهادی

mogul

لغت پیشنهادی

tossed

لغت پیشنهادی

rails