grail

base info - اطلاعات اولیه

grail - جام

noun - اسم

/ɡreɪl/

UK :

/ɡreɪl/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [grail] در گوگل
description - توضیح
  • the cup believed to have been used by Jesus Christ at the meal before his death


    جامی که اعتقاد بر این است که عیسی مسیح در وعده غذایی قبل از مرگ از آن استفاده کرده است


  • چیزی که مردم می خواهند و به دنبال آن هستند اما یافتن یا به دست آوردن آن دشوار است

  • a Holy grail


    جام مقدس


  • این جام مقدس من بود و تا زمانی که آن را پیدا نکنم، زندگی واقعی برای من وجود نخواهد داشت.

  • Another generation of Labour leaders, in the 1960s, were still left to search for the Holy Grail of economic planning.


    نسل دیگری از رهبران حزب کارگر، در دهه 1960، هنوز در جستجوی جام مقدس برنامه ریزی اقتصادی باقی مانده بودند.

  • We may remember here that the Holy Grail is sometimes considered to be a stone as well as a vessel.


    ممکن است در اینجا به یاد بیاوریم که جام مقدس گاهی به عنوان یک سنگ و همچنین یک ظرف در نظر گرفته می شود.

  • What if there is no Grail or Excalibur or secret Templars?


    اگر جام یا اکسکالیبور یا تمپلارهای مخفی وجود نداشته باشد چه؟

  • From the same lands came the quest for the Grail that revivified the spirituality of the twelfth century.


    از همان سرزمین ها تلاش برای جام آغاز شد که معنویت قرن دوازدهم را احیا کرد.

  • Secondly, Buckingham wanted those relics, the Grail and Excalibur.


    ثانیاً، باکینگهام آن آثار، جام و اکسکالیبور را می‌خواست.

  • Odile is the patroness of the knights who sought the Grail.


    اودیل حامی شوالیه هایی است که به دنبال جام بودند.

example - مثال
  • King Arthur's knights Gawain, Lancelot, and Galahad were among those said to pursue the Grail.


    شوالیه های شاه آرتور، گاواین، لانسلوت و گالاهاد از جمله کسانی بودند که گفته می شد جام را دنبال می کردند.

  • They claim that Da Vinci actually did include the grail in his painting of the Last Supper.


    آنها ادعا می کنند که داوینچی واقعاً جام را در نقاشی خود از شام آخر گنجانده است.

  • He has searched for his Grail of a happy family life and has finally found it.


    او به دنبال جام زندگی شاد خانوادگی خود گشته و سرانجام آن را پیدا کرده است.

  • Climbing the mountain is considered to be one of the grails for ambitious mountaineers.


    صعود به کوه یکی از چالش های کوهنوردان جاه طلب محسوب می شود.

synonyms - مترادف
  • chalice


    جام

  • cup


    فنجان


  • ظرف مقدس

  • goblet


    کشتی


  • لیوان

  • mug


    فنجان چای

  • teacup


    استاپ

  • stoup


    شیشه


  • فلوت

  • flute


    استین

  • beaker


    demitasse

  • tumbler


    کانیکین

  • stein


    کاسه

  • demitasse


    کوزه

  • cannikin


    پرچم


  • تانکارد

  • jug


    فلاسک

  • flagon


    کوزه توبی

  • tankard


    جام شراب

  • flask


    بطری

  • toby jug


    ظرف آبخوری

  • beer mug


    seidel


  • می توان

  • decanter


    نرم افزار بنیادی

  • seidel


    طعم دادن

  • can


    لیوان شراب

  • stemware


    پارچ

  • tass


    میله


  • pitcher


  • ewer


antonyms - متضاد
  • pointlessness


    بی هدفی

  • aimlessness


    بیهودگی

  • futility


    ناامیدی

  • purposelessness


    بی اهمیتی

  • hopelessness


    بی عقلی

  • triviality


    بی اهمیت بودن

  • inanity


    بی معنی بودن

  • insignificance


    بی فایده بودن

  • unimportance


    نامناسب بودن

  • meaninglessness


    بی نیازی

  • uselessness


    بی ارزشی

  • inappositeness


    گستاخی

  • needlessness


    در نتیجه

  • worthlessness


    بی ربط بودن

  • impertinence


    حماقت

  • inconsequence


    غیر قابل اجرا بودن

  • senselessness


  • irrelevance


  • irrelevancy


  • stupidity


  • inapplicability


لغت پیشنهادی

frosting

لغت پیشنهادی

microorganisms

لغت پیشنهادی

brass