spanking

base info - اطلاعات اولیه

spanking - کتک زدن

noun - اسم

/ˈspæŋkɪŋ/

UK :

/ˈspæŋkɪŋ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [spanking] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • to give somebody a spanking


    کتک زدن به کسی

  • I don't agree with spanking.


    من با کتک زدن موافق نیستم

  • They raced by at a spanking pace.


    آن‌ها با سرعتی سرسام‌آور می‌دویدند.

  • a spanking new suit


    یک کت و شلوار جدید

  • spanking white sheets


    کتک زدن ورق های سفید

  • He needs a good spanking.


    او به یک ضربه زدن خوب نیاز دارد.

synonyms - مترادف

  • عالی

  • exceptional


    استثنایی

  • outstanding


    برجسته

  • marvellousUK


    شگفت انگیز انگلستان

  • marvelousUS


    شگفت انگیز ایالات متحده


  • قابل توجه


  • خارق العاده

  • fantastic


    شگفت آور

  • fabulous


    فوق العاده

  • awesome


    درخشان


  • خیالی

  • terrific


    سرد


  • الهی

  • fantabulous


    عظیم

  • fab


    ترک خوردن

  • superb


    افراطی


  • درهم شکستن


  • تاپینگ

  • divine


    باشکوه


  • مرتب

  • cracking


    متورم شدن


  • بزرگ

  • smashing


    هلویی

  • topping


    شیک پوش

  • magnificent


    با شکوه

  • neat


  • swell



  • peachy


  • dandy


  • glorious


antonyms - متضاد

  • معمولی


  • خیلی بد و ناخوشایند


  • فقیر

  • pathetic


    تأسفبار - رقت انگیز

  • rotten


    پوسیده

  • wretched


    بدبخت

  • execrable


    مکروه، زشت، نفرت انگیز

  • lousy


    کثیف


  • وحشتناک

  • vile


    پست

  • atrocious


    بی رحمانه

  • ignominious


    شرم آور

  • lacklustreUK


    ضعیف بریتانیا

  • horrible


    ناگوار

  • dreadful


    بی درخشش ایالات متحده

  • lacklusterUS


    خشک

  • miserable


    نیم پای

  • tawdry


    اجرا شده از آسیاب

  • half-pie


    غیر استثنایی

  • run-of-the-mill


    چندش آور

  • unexceptional


    افسرده کننده

  • disgusting


    حقیر

  • depressing


    متوسط

  • ignoble


    نامشخص

  • mediocre


    کم اهمیت

  • undistinguished


    احمق

  • drab


    بد


  • درجه دوم


  • bad


  • second-rate


لغت پیشنهادی

absurdity

لغت پیشنهادی

reflects

لغت پیشنهادی

fundamentals