spanking
spanking - کتک زدن
noun - اسم
UK :
US :
ضربه زدن به کف پای کودک با دست باز خود، به عنوان مجازات
خیلی سریع
(used with some adjectives) very completely
(با برخی از صفت ها استفاده می شود) بسیار، کاملا
the act of hitting someone with the hand usually several times on the bottom as a punishment or for sexual pleasure
عمل ضربه زدن با دست، معمولاً چندین بار به پایین به عنوان تنبیه یا برای لذت جنسی
والدین معمولاً زمانی که احساس ناتوانی و عصبانیت می کنند از تهدید و کتک زدن استفاده می کنند.
با این حال، من حاضر بودم برای چشیدن چیزهایی که فکر میکردم در بیرون وجود دارد، به خطر بیفتم.
کتک زدن به کسی
من با کتک زدن موافق نیستم
آنها با سرعتی سرسامآور میدویدند.
یک کت و شلوار جدید
spanking white sheets
کتک زدن ورق های سفید
او به یک ضربه زدن خوب نیاز دارد.
عالی
exceptional
استثنایی
outstanding
برجسته
marvellousUK
شگفت انگیز انگلستان
marvelousUS
شگفت انگیز ایالات متحده
قابل توجه
خارق العاده
fantastic
شگفت آور
fabulous
فوق العاده
awesome
درخشان
خیالی
terrific
سرد
الهی
fantabulous
عظیم
fab
ترک خوردن
superb
افراطی
درهم شکستن
تاپینگ
divine
باشکوه
مرتب
cracking
متورم شدن
بزرگ
smashing
هلویی
topping
شیک پوش
magnificent
با شکوه
neat
swell
peachy
dandy
glorious
معمولی
خیلی بد و ناخوشایند
فقیر
pathetic
تأسفبار - رقت انگیز
rotten
پوسیده
wretched
بدبخت
execrable
مکروه، زشت، نفرت انگیز
lousy
کثیف
وحشتناک
vile
پست
atrocious
بی رحمانه
ignominious
شرم آور
lacklustreUK
ضعیف بریتانیا
horrible
ناگوار
dreadful
بی درخشش ایالات متحده
lacklusterUS
خشک
miserable
نیم پای
tawdry
اجرا شده از آسیاب
half-pie
غیر استثنایی
run-of-the-mill
چندش آور
unexceptional
افسرده کننده
disgusting
حقیر
depressing
متوسط
ignoble
نامشخص
mediocre
کم اهمیت
undistinguished
احمق
drab
بد
درجه دوم
second-rate
