bearish

base info - اطلاعات اولیه

bearish - نزولی

adjective - صفت

/ˈberɪʃ/

UK :

/ˈbeərɪʃ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bearish] در گوگل
description - توضیح
  • a bearish market is one where the prices of shares are decreasing


    بازار نزولی بازاری است که در آن قیمت سهام در حال کاهش است

  • someone who is bearish expects the price of business shares to go down


    کسی که نزولی است انتظار دارد قیمت سهام کسب و کار کاهش یابد


  • انتظار کاهش قیمت ها در بازار مالی یا کاهش سرعت فعالیت های اقتصادی

  • looking or behaving like a bear


    شبیه خرس به نظر می رسد یا رفتار می کند

  • expecting a fall in prices


    انتظار کاهش قیمت

  • expecting prices on a financial market to go down


    انتظار کاهش قیمت ها در بازار مالی


  • انتظار اینکه چیزی موفق نباشد

  • Allmon has been bearish ever since.


    آلمون از آن زمان نزولی بوده است.

  • Granted, the fundamentals that ultimately determine stock-market value are favorable; there is no reason for bearish growls.


    مسلماً، اصولی که در نهایت ارزش بازار سهام را تعیین می‌کنند، مطلوب هستند. دلیلی برای غرغرهای نزولی وجود ندارد.

  • Sydney: The market shook off its bearish mood boosted by a weaker local dollar.


    سیدنی: بازار به دلیل کاهش ارزش دلار محلی، وضعیت نزولی خود را تکان داد.

  • The most bearish thing is a market that goes straight up.


    نزولی ترین چیز بازاری است که مستقیماً بالا می رود.

example - مثال
  • a bearish market


    یک بازار نزولی

  • Japanese banks remain bearish.


    بانک های ژاپنی همچنان نزولی هستند.

  • The overall oil price outlook is expected to remain bearish.


    انتظار می رود چشم انداز کلی قیمت نفت نزولی باقی بماند.

  • Technology stocks had another bad day after yet more bearish news from America.


    پس از اخبار نزولی بیشتر از آمریکا، سهام فناوری روز بد دیگری را پشت سر گذاشت.

  • Some of the buying came from previously bearish investors.


    برخی از خریدها از سوی سرمایه گذاران نزولی قبلی انجام شد.

  • They remain bearish on financial stocks because of the state of the economy.


    آنها به دلیل وضعیت اقتصاد در سهام مالی نزولی باقی می مانند.

  • Analysts were bearish about the merger's prospects in the light of the news.


    با توجه به اخبار، تحلیلگران در مورد چشم انداز ادغام ضعیف بودند.

  • A rash of new data has stoked debate over whether overseas investors are growing dangerously bearish on the U.S. economy.


    انبوهی از داده‌های جدید بحث‌هایی را در مورد اینکه آیا سرمایه‌گذاران خارجی به‌طور خطرناکی نسبت به اقتصاد ایالات متحده کاهش می‌یابند، دامن زده است.

synonyms - مترادف
  • despairing


    ناامید کننده

  • pessimistic


    بدبین

  • defeatist


    شکست خورده

  • hopeless


    نومید

  • downbeat


    ضعیف

  • gloomy


    غمگین

  • despondent


    ناامید

  • bleak


    تاریک


  • منفی

  • cynical


    بدبینانه

  • fatalistic


    سرنوشت ساز

  • gloom-ridden


    افسرده

  • dejected


    مالیخولیا

  • melancholy


    آمریکا تضعیف شده

  • depressed


    سیاه


  • پر زرق و برق

  • glum


    دلسرد

  • demoralizedUS


    مشکوک


  • بی اعتماد

  • lugubrious


    شک کردن

  • discouraged


    استعفا داد

  • suspicious


    هشدار دهنده

  • distrustful


    پیش بینی

  • doubting


    انگلیس تضعیف شده

  • resigned


    توجه به نگاه کردن به سمت سیاه

  • alarmist


    مرسی

  • foreboding


  • demoralisedUK


  • given to looking on the black side


  • sad


  • morose


antonyms - متضاد
  • bullish


    صعودی

  • hopeful


    امیدوار کننده

  • optimistic


    خوش بینانه

  • Panglossian


    پانگلوسی

  • Pollyanna


    پولیانا

  • Pollyannaish


    پولیاناش

  • Polyannish


    پولیانش

  • rose-colored


    رز رنگ

  • rosy


    گلگون

  • upbeat


    خوشبین

  • buoyant


    شناور

  • cheerful


    بشاش

  • sanguine


    سانگوئن


  • روشن


  • مثبت


  • مطمئن

  • idealistic


    آرمان گرا

  • sunny


    آفتابی

  • merry


    شاد


  • خوشحال

  • assured


    خاطر جمع

  • trusting


    اعتماد کردن

  • encouraged


    تشویق شد

  • promising


    اتوپیایی

  • utopian


    امید

  • hoping


    تشویق کردن

  • cheering


    دلگرم کننده

  • encouraging


    غیر بدبینانه

  • uncynical


    مطلوب انگلستان

  • favourableUK


    مطلوب ایالات متحده

  • favorableUS


لغت پیشنهادی

arteriole

لغت پیشنهادی

transmits

لغت پیشنهادی

enriching