amiss
amiss - اشتباه
adjective - صفت
UK :
US :
اگر چیزی اشتباه است، مشکل وجود دارد
اشتباه است، مناسب نیست، یا آنطور که انتظار می رود نیست
اگر ممکن است یا چیزی اشتباه نشود، مفید خواهد بود و ممکن است به بهبود وضعیت کمک کند
آزرده شدن از چیزی که کسی به شما گفته است
درست نیست؛ مناسب نیست یا همانطور که انتظار می رود
او قبلاً هرگز نترسیده بود یا ترسیده بود، اما حالا فهمید که چیزی اشتباه است.
به پشت بام رفتم تا نگاهی بیندازم و در ابتدا هیچ چیز بدی ندیدم.
کارگران تصمیم گرفتند که کالسکه ها را بررسی کنند تا ببینند مشکل چیست.
Even the hounds sensed something was amiss and became still tails pressed between hind legs, watching.
حتی سگ های سگ شکاری احساس کردند که چیزی اشتباه است و ساکن شدند، دم هایی که بین پاهای عقب فشرده شده بودند، تماشا می کردند.
مغز راست متوجه چیزی اشتباه شد... در همین حال، طرف فنی منطقی یرمی خواب دید.
او احساس کرد چیزی اشتباه است و با پلیس تماس گرفت.
نوری به داخل تابید و هیچ چیز بدی ندید.
آنها متوجه مشکلی در موتورها شده بودند.
از قیافهشان میتوانستم بفهمم که چیزی اشتباه است.
یک کلمه عذرخواهی ممکن است اشتباه نشود.
من نگران بودم که او ممکن است اظهارات من را اشتباه بگیرد.
او مشکوک بود که چیزی اشتباه است.
اشتباه
faulty
معیوب
awry
منحرف
flawed
ناقص
defective
بیراهه
astray
اشتباه کرد
mistaken
نادرست
inaccurate
سرگردان
adrift
سفسطه امیز
سیم یونجه
fallacious
نامطلوب
haywire
ناپاک
unsatisfactory
خطا کردن
foul
سردرگم
erring
پوسیده
confused
بد
rotten
کج شده
خارج از نظم
imperfect
خراب شد
erroneous
نامناسب
crooked
خطاپذیر
دچار اختلال شده است
glitched up
دارای کمبود
unsound
غلط
fallible
غیر قابل اعتماد
impaired
غیر دقیق
deficient
ضعیف
incorrect
unreliable
inexact
درست
مناسب
کامل
تبدیل شدن
برازنده
suitable
زیبا
becoming
بی عیب
befitting
بی عیب و نقص
decorous
مهربان
faultless
خوشحال
felicitous
ملاقات
به ظاهر
fitting
دقیق
flawless
خوب.
genteel
درست است، واقعی
خوب
impeccable
به ترتیب
apt
seemly
نمایشگاه
مصلحت
O.K.
منصفانه
فقط
به موقع
apt
expedient
equitable
timely
apposite
