aspiring
aspiring - مشتاق
adjective - صفت
UK :
US :
به امید موفقیت در یک شغل، فعالیت یا شیوه زندگی خاص
someone who is trying to become a successful actor politician writer etc.
کسی که در تلاش است تا یک بازیگر، سیاستمدار، نویسنده و غیره موفق شود.
wishing to become successful in a particular type of job
آرزوی موفقیت در یک نوع شغل خاص
hoping and trying to be successful at a particular job or activity
امید و تلاش برای موفقیت در یک کار یا فعالیت خاص
به عنوان یک نویسنده مشتاق پرفروش، او میتوانست با تبلیغات کار کند.
تصویری که پدیدار شد نامطلوب بود. اما برای یک باج گیر مشتاق چندان فایده ای نداشت.
The number of aspiring candidates increased in the 1970s, but so too did the number of seats fought.
تعداد کاندیداهای مشتاق در دهه 1970 افزایش یافت، اما تعداد کرسیها نیز افزایش یافت.
دوره پاره وقت برای سرآشپزهای مشتاق
He is not convinced that having read them aspiring managers can go away and teach themselves to be good leaders.
او متقاعد نشده است که با خواندن آنها، مدیران مشتاق می توانند کنار بروند و به خود بیاموزند که رهبران خوبی باشند.
The question of management and legal representation for aspiring new-comers is just as valid in publishing as it is in recording.
مسئله مدیریت و نمایندگی حقوقی برای تازه واردان به همان اندازه که در ضبط معتبر است در انتشار نیز معتبر است.
لارا مانند بسیاری از هنرمندان مشتاق نیویورکی، شب ها در بارها و رستوران ها کار می کرد.
جام جهانی نشان داد که تیم های خارجی مشتاق ما باید به چه استانداردهای بالایی دست یابند.
راه های دیگری نیز وجود دارد که ستاره های مشتاق توجه یک شرکت ضبط را به خود جلب کنند.
نوازندگان مشتاق هر روز به ساعت ها تمرین نیاز دارند.
او از یک پیشینه مشتاق طبقه کارگر می آمد.
Marcus is an aspiring actor.
مارکوس یک بازیگر مشتاق است.
aspiring entrepreneurs/executives/homeowners
کارآفرینان / مدیران اجرایی / صاحب خانه های مشتاق
ambitious
جاه طلب
determined
مشخص
مشتاق
committed
متعهد شد
enterprising
مبتکرانه
driven
رانده
striving
تلاش
keen
تیز
motivated
با انگیزه
enthusiastic
غیرتمند
zealous
پتانسیل
پر انرژی
energetic
عمدی
purposeful
امیدوار کننده
hopeful
جوانه زدن
budding
پیشگام
pioneering
ترقی خواه
progressive
آینده نگر
prospective
خواستار
wannabe
آرزومند
wishful
هل دادن
pushing
احتمال دارد
aspirant
ممکن است
اشتیاق
آینده
longing
خوش بینانه
قصد دارد
optimistic
تلاش ایالات متحده
intending
تلاش انگلستان
endeavoringUS
endeavouringUK
ambitionless
بی جاه طلبی
unambitious
بی جاه طلب
feckless
بی عیب
lazy
تنبل
apathetic
بی تفاوت
unaspiring
بی انگیزه
unenterprising
غیر سازمانی
unassertive
بی ادعا
unaggressive
غیر تهاجمی
unmotivated
منفعل
nonassertive
بي تفاوت
passive
از خود راضی
indifferent
بی عاطفه
complacent
بی علاقه
dispassionate
فشار کم
disinterested
گاه به گاه
low-pressure
غیر متعهد
indolent
بی دغدغه
casual
بی حال
nonchalant
غیر درگیر
non-committal
محتوا
unconcerned
بی اراده
listless
ناامید
passionless
متزلزل
uninterested
uninvolved
impassive
irresolute
dispirited
wavering