asteroid

base info - اطلاعات اولیه

asteroid - سیارک

noun - اسم

/ˈæstərɔɪd/

UK :

/ˈæstərɔɪd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [asteroid] در گوگل
description - توضیح

  • یکی از سیارات کوچک متعددی که به دور خورشید حرکت می کند، به ویژه بین مریخ و مشتری


  • یکی از سنگ های بزرگی که دور خورشید می چرخند


  • جسمی مانند یک سنگ بسیار بزرگ که مانند یک سیاره به دور خورشید می چرخد

  • Astronomers had accidentally caught a comet in the act of turning into an asteroid.


    ستاره شناسان به طور تصادفی یک دنباله دار را در حال تبدیل شدن به یک سیارک دستگیر کردند.

  • Comets and asteroids are subjects for Chapter 14.


    دنباله دارها و سیارک ها موضوع فصل 14 هستند.

  • Two large asteroids have passed alarmingly close to Earth in the past few years.


    دو سیارک بزرگ در چند سال گذشته به طرز نگران کننده ای از نزدیکی زمین عبور کرده اند.

  • For example Vesta, the fourth-largest asteroid, reflects light in a unique way: some 50 meteorites match it closely.


    به عنوان مثال، وستا، چهارمین سیارک بزرگ، نور را به روشی منحصر به فرد منعکس می کند: حدود 50 شهاب سنگ با آن مطابقت نزدیکی دارند.

  • Extraction of helium-3 from the surfaces of asteroids is not likely to compare with that from the Moon.


    استخراج هلیوم-3 از سطح سیارک ها به احتمال زیاد با ماه مقایسه نمی شود.

  • We do it now on a small scale to bring the rocks into Earth orbit from the asteroid belt.


    ما اکنون این کار را در مقیاس کوچک انجام می دهیم تا سنگ ها را از کمربند سیارکی به مدار زمین بیاوریم.

  • Finally the total exposed surface area of the asteroids is less than the surface area of the Moon.


    در نهایت، کل سطح در معرض سیارک ها کمتر از سطح ماه است.

  • These asteroids with Earth-crossing orbits and orbital periods greater than one Earth year constitute the Apollo family.


    این سیارک ها با مدارهای گذر از زمین و دوره های مداری بیش از یک سال زمینی خانواده آپولو را تشکیل می دهند.

example - مثال
  • Scientists are hoping an asteroid will clue them in about early life on earth.


    دانشمندان امیدوارند که یک سیارک بتواند آنها را در مورد زندگی اولیه روی زمین سرنخ کند.

synonyms - مترادف
  • planetoid


    سیاره ای


  • سیاره کوچک


  • جهان

  • globe


    کره زمین

  • sphere


    کره

  • orb


    گوی


  • زمین

  • terrene


    زمینی


  • سیاره

  • luminous body


    بدنه نورانی

  • heavenly body


    بدن آسمانی

  • wandering star


    ستاره سرگردان

antonyms - متضاد
  • nonsteroidal anti-inflammatory drug


    داروی ضد التهابی غیر استروئیدی

لغت پیشنهادی

redirecting

لغت پیشنهادی

bailout

لغت پیشنهادی

reprocess