bald
bald - بدون مو
adjective - صفت
UK :
US :
داشتن موی کم یا بدون مو روی سر
نداشتن مقدار کافی از چیزی که معمولاً چیزی را پوشش می دهد
با موهای کم یا بدون موی سر
completely bald
کاملا کچل
ابتدایی و بدون کلمات یا جزئیات غیر ضروری
لاستیک طاس لاستیکی است که فرسوده شده و بسیار صاف شده و بنابراین خطرناک است
بدون مو روی سر، یا بدون موی زیاد
ابتدایی و بدون کلمات غیر ضروری؛ جزئی نیست
لاستیک ها طاس هستند و ماشین نیاز به تعمیر دارد.
مردانی که به این ترتیب آسیب دیده اند موهای بسیار کمی روی بدن دارند و در اوایل زندگی طاس می شوند.
چستر، مرد ملایم و لاکونیک که پیش از موعد کچل شده بود.
سر طاسش براق بود. کفش های مشکی او براق بود. و سخنرانی او واقعاً بسیار درخشان بود.
مردی کچل میخواست پرترهاش با موهای مشکی درخشان تقویت شود.
او تراشیده شده بود، عینک می زد و موهای تیره با نقطه طاس داشت.
او در بیست سالگی شروع به کچل شدن کرد.
مردان جوانی که زودتر از موعد کچل می شوند
سگ ما روی پایش لکه کچلی دارد.
طاس تایر (= لاستیک که سطح آن صاف شده است)
واقعیت این است که ما دیگر به شما نیاز نداریم.
نامه بیانیه کچلی از موضع حقوقی ما بود.
او شروع به کمی لاغر شدن می کند (= موهایش را از دست می دهد).
He's going bald on top.
او در حال طاس شدن است.
در 20 سالگی او در حال طاس شدن بود.
کلاهش را که از سرش برداشت دیدیم مثل کچل کچل شده است!
فقط این بیانیه کچل استعفا وجود داشت - هیچ توضیحی یا چیزی.
The tyre was completely bald.
لاستیک کاملا کچل شده بود.
او فقط یک بیانیه کچلی از استعفا بدون هیچ توضیحی به جا گذاشت.
baldheaded
سر طاس
baldpated
کچل شده
balding
طاس شدن
baldy
طاس
receding
واپس نشینی، پسروی
bald-headed
گنبدی کرومی
bald-pated
سر پوست
chrome-domed
نازک در بالا
بی مو
تخم مرغ
hairless
توپ سفید در بیلیارد
egghead
لاغر کننده
cue ball
از دست دادن موهایت
thinning
با موهای عقب رفته
کچل شدن
لاغر شدن در بالا
becoming bald
covered
تحت پوشش
hairy
مودار
clothed
لباس پوشیده
پر شده
haired
مو دار
hirsute
هیرسوت
furry
خزدار
sheathed
غلاف شده