discrete

base info - اطلاعات اولیه

discrete - گسسته

adjective - صفت

/dɪˈskriːt/

UK :

/dɪˈskriːt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [discrete] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The organisms can be divided into discrete categories.


    ارگانیسم ها را می توان به دسته های مجزا تقسیم کرد.

  • These small companies now have their own discrete identity.


    این شرکت های کوچک اکنون هویت گسسته خود را دارند.

  • This area has four discrete neighborhoods centered around a school.


    این منطقه دارای چهار محله مجزا است که در اطراف یک مدرسه متمرکز شده اند.

synonyms - مترادف

  • جداگانه، مجزا


  • متمایز


  • شخصی


  • ناهمسان

  • detached


    جدا


  • تنها

  • unattached


    غیر متصل

  • unconnected


    غیر مرتبط

  • disconnected


    قطع شده

  • isolated


    جدا شده


  • رایگان

  • freestanding


    مستقل


  • گوناگون، متنوع

  • disjoined


    از هم گسسته

  • discontinuous


    ناپیوسته

  • disjunct


    منفصل


  • چندین


  • مختلف

  • non-continuous


    غیر مستمر

  • separated


    جدا از هم

  • disengaged


    حذف شده

  • removed


    بدون مشکل

  • unhitched


    جدا نشده

  • uncoupled


    تقسیم شده


  • جدا شد

  • divided


    بسته نشده

  • parted


    متصل نیست

  • unfastened


    تنها ایستاده


  • not attached



antonyms - متضاد
  • connected


    متصل

  • attached


    پیوست شده است

  • joined


    ملحق شد

  • linked


    مرتبط

  • combined


    ترکیب شده

  • continuous


    مداوم

  • integrated


    یکپارچه


  • مشابه

  • accompanying


    مشایعت

  • associated


    مرتبط است

  • interconnected


    به هم پیوسته

  • engaged


    نامزد شده

  • merged


    ادغام شد

  • united


    متحد

  • affixed


    چسبانده شده است

لغت پیشنهادی

redrafted

لغت پیشنهادی

examination

لغت پیشنهادی

persuade