sloppiness
sloppiness - شلختگی
noun - اسم
UK :
US :
عدم مراقبت یا تلاش
(از لباس) کیفیت نامرتب و خیلی بزرگ یا گشاد بودن
حالت بیش از حد مایع بودن، اغلب به روشی ناخوشایند
کیفیت احمق بودن یا بیش از حد احساسی بودن
کیفیت نامرتب بودن یا انجام بی دقتی
هیچ بهانه ای برای شلختگی در کار شما وجود ندارد.
این اثر به دلیل شلختگی و اشتباهات مورد انتقاد قرار گرفته است.
یک شلختگی کلی در نحوه اداره تجارت وجود داشت.
ژاکت کمی بزرگ به نظر می رسید اما من شلختگی راحت آن را دوست دارم.
ممکن است لازم باشد در مورد شلختگی ظاهرش با او صحبت کنید.
با نان سرو کنید تا آن همه شلختگی خوشمزه را بدست آورید.
یادم رفت به شلختگی قابلمه های شکلاتی اشاره کنم. آنها به هم ریخته بودند.
فکر میکنم شلختگی بیش از حد در اولین قرار ملاقات میتواند باعث ایجاد کلاستروفوبیک شود.
چنین شلختگی قابل توجهی نتیجه عجله بیش از حد بود.
sentimentality
احساساتی بودن
sentimentalism
احساسات گرایی
mawkishness
جنون
bathos
حمام
sappiness
شادابی
mushiness
لکه دار شدن
mush
خمیر
soppiness
غمگینی
saccharinity
ساخارینیت
gooeyness
ناخوشی
nostalgia
نوستالژی
melodrama
ملودرام
melodramatics
ملودراماتیک
schmaltz
schmaltz
syrup
شربت
maudlinness
دیوانگی
sirup
احساسات
sentiment
مادلینیسم
maudlinism
ساده بودن
triteness
لجن کشی
slushiness
جوشش
gushiness
احساسی بودن
emotionalness
خاطره گویی
reminiscence
کبوتر دوست داشتنی
lovey-doveyness
لجن
slush
ذرت
شیب
slop
پنیر
هوکم
hokum
خوب
goo