smorgasbord

base info - اطلاعات اولیه

smorgasbord - اسمورگاسبورد

noun - اسم

/ˈsmɔːrɡəsbɔːrd/

UK :

/ˈsmɔːɡəsbɔːd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [smorgasbord] در گوگل
description - توضیح

  • غذایی که در آن افراد خود را از تعداد زیادی غذاهای مختلف سرو می کنند


  • مخلوطی از غذاهای مختلف سرد و گرم که طوری چیده شده که بتوانید خودتان سرو کنید

  • many different types of something that are offered


    انواع مختلفی از چیزی که ارائه می شود

  • a mixture of many different hot and cold dishes that are arranged so that you can serve yourself as much as you want; a buffet


    مخلوطی از بسیاری از غذاهای سرد و گرم مختلف که طوری چیده شده اند که بتوانید هر چقدر که می خواهید از خودتان سرو کنید. یک بوفه

  • Those families would then be bolstered with a smorgasbord of visiting psychotherapists, tutors, speech pathologists, social workers and others.


    سپس آن خانواده ها با مجموعه ای از روان درمانگران، معلمان، آسیب شناسان گفتار، مددکاران اجتماعی و دیگران تقویت می شوند.

  • The Channel crossing on Sally Lines was superb, with a magnificent smorgasbord breakfast.


    گذرگاه کانال در سالی لاین فوق‌العاده بود، با صبحانه‌ای عالی.

  • Any image black-and-white or colour, was always worsted in this optical smorgasbord.


    هر تصویر، سیاه و سفید یا رنگی، همیشه در این smorgasbord اپتیکال چروک شده بود.

  • Currently a rich smorgasbord of overseas surfing is being heaped on the Net.


    در حال حاضر، یک smorgasbord غنی از موج سواری در خارج از کشور در شبکه انباشته شده است.

  • The taut dialogue raises a squirming smorgasbord of questions about the potential for bedlam when our profound individual differences are ignored.


    گفت‌وگوی فشرده، وقتی تفاوت‌های عمیق فردی ما نادیده گرفته می‌شود، پرسش‌هایی را در مورد پتانسیل بدلم ایجاد می‌کند.

  • The meeting promises a veritable smorgasbord of all things otherworldly, this time with a focus on those eerie Phoenix lights.


    این جلسه نوید یک smorgasbord واقعی از همه چیزهای ماورایی را می دهد، این بار با تمرکز بر آن چراغ های وهم انگیز فونیکس.

example - مثال
  • a smorgasbord of choices


    smorgasbord از انتخاب

  • We’ll have a smorgasbord at the party.


    ما در مهمانی smorgasbord خواهیم داشت.

  • fig. Candidates offered a smorgasbord of reforms (= a large variety of them).


    شکل. نامزدها مجموعه ای از اصلاحات را ارائه کردند (= طیف وسیعی از آنها).

synonyms - مترادف
  • assortment


    مجموعه ای

  • jumble


    بهم ریختن

  • mishmash


    اش شله قلمکار

  • miscellany


    متفرقه

  • medley


    مختلط


  • تنوع

  • hodgepodge


    درهم و برهم

  • patchwork


    تکه تکه کاری

  • hotchpotch


    هوچ پاچ

  • potpourri


    پات پوری

  • pastiche


    پاستیچ

  • hash


    هش

  • farrago


    farrago

  • collage


    کلاژ

  • montage


    مونتاژ

  • motley


    رنگارنگ

  • ragbag


    کیسه کهنه

  • muddle


    درهم ریختن

  • clutter


    کلفت

  • stew


    خورشت

  • miscellanea


    تراکم

  • agglomeration


    پرورشگاه

  • menagerie


    آشغال

  • litter


    غوطه ور شدن

  • welter


    تقلا

  • scramble


    زیر و رو کردن

  • rummage


    غلت زدن

  • tumble


    خرابی

  • botch


    سالاد


  • آگلومره

  • agglomerate


antonyms - متضاد
  • calm


    آرام


  • روش


  • سفارش

  • organisationUK


    سازمان انگلستان

  • organizationUS


    سازمان ایالات متحده


  • سیستم

  • singularity


    تکینگی

  • loneness


    تنهایی


  • ترتیب

  • uniformity


    یکنواختی

  • tidiness


    آراستگی

  • neatness


    تنها


  • هارمونی

  • harmony


    مرتب سازی

  • ordering


    وضع

  • disposition


    گروه بندی

  • grouping


    هم ترازی

  • alignment


    آرایه

  • array


لغت پیشنهادی

pretty

لغت پیشنهادی

duplicating

لغت پیشنهادی

debit