append
append - ضمیمه
verb - فعل
UK :
US :
ضمیمه
برای افزودن چیزی به یک نوشته
پیوست کردن یا اضافه کردن چیزی به یک نوشته
برای افزودن چیزی به انتهای یک نوشته
برای افزودن چیزی به یک سند
چهارصد امضای زن آهنگساز ضمیمه شد.
در هر صورت به یادداشت های خود بازگشتم که برای استفاده خواننده در اینجا ضمیمه شده است.
It could for example be the Product title with an integer appended to represent the copy number of the Issue.
به عنوان مثال، این می تواند عنوان محصول باشد که یک عدد صحیح به آن اضافه شده است تا نشان دهنده شماره کپی شماره باشد.
بنابراین، آنها مادری دونا رید را با الحاق کارکردهای دنیوی به آن حفظ کرده اند.
پاورقی ها به سند ضمیمه شده است.
مدیر حق دارد نظرات خود را به گزارش نهایی اضافه کند.
نویسنده پاورقی کوتاهی را در توضیح موضوع به متن اضافه می کند.
چند پاورقی به متن ضمیمه شد.
یک توافق نامه محرمانه به قرارداد کار الحاق شد.
ضمیمه کردن
اضافه کردن
پیوستن
annexeUK
AnnexeUK
annexUS
annexUS
fasten
بستن
ثابت
affix
چسباندن
subjoin
زیر پیوستن
adjoin
مجاورت کردن
conjoin
به هم پیوستن
عبارتند از
آویزان شدن
tack on
ملحق شدن
قرار دادن
tag on
برچسب روی
پوشیدن
اتصال
ارتباط دادن
زن و شوهر
کراوات
چوب
رابطه، رشته
متحد کردن
یوغ
unite
امن است
yoke
چسب
گیره
glue
دست زدن به
clamp
hitch on
abate
کاهش دادن
bate
باته
deduct
کسر کردن
برداشتن
subtract
تفریق کردن
detach
جدا کردن
disconnect
قطع شدن
disjoin
باز کردن
unfasten
ضربه زدن
در آوردن
بردن
فروکش
ebb
کمرنگ شدن
wane
کنار کشیدن
lessen
در حد متوسط
سست کردن
منهای
slacken
سپری شدن
minus
گرفتن از
lapse
کاهش
گرفتن
diminish
بارانداز
بدهی
dock
سهولت
debit
تخفیف
خلاصه
discount
بیرون بردن
abstract
کاهش می دهد
بالا آمدن