admiralty

base info - اطلاعات اولیه

admiralty - دریاسالاری

N/A - N/A

ˈæd.mər.əl.ti

UK :

ˈæd.mər.əl.ti

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [admiralty] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • The Admiralty questioned his fitness to lead the expedition.


    دریاسالاری آمادگی او برای رهبری اکسپدیشن را زیر سوال برد.

  • The British Admiralty ordered ships to carry supplies of lemon and lime juice to combat scurvy.


    دریاسالاری بریتانیا به کشتی ها دستور داد تا برای مبارزه با اسکوربوت، ذخایر آب لیمو و لیمو ترش را حمل کنند.

  • There are specialized rules in admiralty with regard to attacks on ferries and cruise ships.


    قوانین تخصصی در دریاسالاری در رابطه با حملات به کشتی‌ها و کشتی‌های کروز وجود دارد.

  • She sees arguments in favour of judicial specialization in some aspects of admiralty law.


    او استدلال هایی را به نفع تخصص قضایی در برخی از جنبه های قانون دریاسالاری می بیند.

  • In a recent admiralty case the marina storage contract was the focal point involving a personal injury to a boater.


    در یک مورد اخیر دریاسالاری، قرارداد ذخیره سازی مارینا نقطه کانونی شامل آسیب شخصی به یک قایقران بود.

synonyms - مترادف
  • anchor


    لنگر

  • kedge


    کیج

  • ballast


    بالاست

  • deadweight


    وزن مرده

  • drogue


    درگ

  • anvil


    سندان

  • Auger


    مارپیچ

  • bower


    بوور

  • stockless anchor


    لنگر بدون استوک

  • drag sail


    بادبان بکشید

  • sheet anchor


    لنگر ورق

  • drift anchor


    لنگر رانش

  • sea anchor


    لنگر دریا

  • mushroom anchor


    لنگر قارچ

  • grappling iron


    آهن گیر

  • mud hook


    قلاب گلی

antonyms - متضاد

  • قانون عمومی


  • رویه قضایی

  • decisional law


    قانون تصمیم گیری

  • judge-made law


    قانون ساخته شده به سلیقه قاضی

  • non-statutory law


    قانون غیر قانونی

  • precedent


    سابقه

  • precedential law


    قانون سلف

لغت پیشنهادی

redress

لغت پیشنهادی

accountable

لغت پیشنهادی

simultaneously