alarmist

base info - اطلاعات اولیه

alarmist - هشدار دهنده

noun - اسم

/əˈlɑːrmɪst/

UK :

/əˈlɑːmɪst/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [alarmist] در گوگل
description - توضیح

  • ایجاد نگرانی در مورد خطراتی که واقعا وجود ندارد

  • intentionally showing only the bad and dangerous things in a situation and so worrying people


    نشان دادن عمدی فقط چیزهای بد و خطرناک در یک موقعیت و به همین ترتیب باعث نگرانی مردم می شود


  • کسی که مردم را با گفتن چیزهای بد یا خطرناک در مواقعی که ضروری یا مفید نیست، نگران می کند

  • a person who communicates anxiety and fear esp. unnecessarily


    فردی که با اضطراب و ترس ارتباط برقرار می کند، به ویژه. غیر ضروری

  • The ambassador dismissed these views as excessively alarmist.


    سفیر این دیدگاه ها را به عنوان بیش از حد هشدار دهنده رد کرد.

  • Some say such fears are alarmist.


    برخی می گویند چنین ترس هایی هشداردهنده است.

  • I do not wish to be alarmist, but the situation in the region is worse than it has been in many months.


    من نمی‌خواهم نگران باشم، اما وضعیت منطقه بدتر از ماه‌های گذشته است.

  • It is, of course difficult as yet to say whether or not these fears are unduly alarmist or exaggerated or even groundless.


    البته هنوز دشوار است که بگوییم این ترس ها بی جهت هشداردهنده یا اغراق آمیز یا حتی بی اساس هستند یا خیر.

  • alarmist propaganda


    تبلیغات هشدار دهنده

  • There has been a lot of alarmist publicity about genetically modified foods.


    تبلیغات هشداردهنده زیادی در مورد غذاهای اصلاح شده ژنتیکی شده است.

  • So why all the alarmist publicity?


    پس چرا این همه تبلیغات هشداردهنده؟

  • The alarmist tone further illustrates that even in exile, Salinas remains a potent political force here.


    لحن هشدار دهنده بیشتر نشان می دهد که حتی در تبعید، سالیناس یک نیروی سیاسی قدرتمند در اینجا باقی می ماند.

example - مثال
  • The danger is not as great as the alarmists are saying.


    خطر آنقدرها که هشداردهنده ها می گویند بزرگ نیست.

  • The government has dismissed newspaper reports of 200 dead as being alarmist.


    دولت گزارش های روزنامه ها مبنی بر 200 کشته را به عنوان هشدار دهنده رد کرده است.

  • Some in the insurance industry consider Weiss an alarmist, but others think his predictions are accurate.


    برخی در صنعت بیمه ویس را هشدار دهنده می دانند، اما برخی دیگر پیش بینی های او را دقیق می دانند.

synonyms - مترادف
  • scaremonger


    ترسناک

  • Cassandra


    کاساندرا

  • doomsayer


    رستاخیز

  • doomster


    نابودگر

  • pessimist


    بدبین

  • doom-monger


    عذاب آور

  • fatalist


    سرنوشت ساز

  • gloom-monger


    غم انگیز

  • killjoy


    killjoy

  • misery


    بدبختی

  • doom merchant


    تاجر عذاب

  • voice of doom


    صدای عذاب


  • پتوی خیس


  • کمی مرغ

  • doom and gloom merchant


    تاجر عذاب و غم

  • cynic


    شک دار

  • doubter


    پیامبر عذاب

  • prophet of doom


    ScepticUK

  • scepticUK


    انسان دوست

  • misanthrope


    شکست خورده

  • defeatist


    منکر

  • naysayer


    نگران کننده

  • doomwatcher


    ترش

  • worrier


    غمگین

  • sourpuss


    پایین تر

  • gloomy


    شاکی

  • downer


    نیهیلیست

  • complainer


    مالیخولیایی

  • nihilist


    نگرانی

  • melancholic


  • worrywart


antonyms - متضاد
  • optimist


    خوش بین

  • Pollyanna


    پولیانا

  • dreamer


    خیال باف

  • utopian


    اتوپیایی

  • idealist


    ایده آلیست

  • visionary


    رویایی

  • bull


    گاو نر

  • hoper


    امیدوار


  • رومانتیک

لغت پیشنهادی

wares

لغت پیشنهادی

present

لغت پیشنهادی

condoning