anatomical
anatomical - تشریحی
adjective - صفت
UK :
US :
مربوط به ساختار بدن انسان یا حیوان
relating to the scientific study and representation of the physical body and how its parts are arranged
مربوط به مطالعه علمی و نمایش بدن فیزیکی و نحوه چیدمان اجزای آن
مربوط به ساختار فیزیکی یک حیوان یا گیاه است
این با استفاده از پیلور و مرز آنتروم-جسم تشریحی به عنوان نقاط مرجع انجام شد.
به طور مشابه، فیشر و لنگلی از داده های تشریحی برای طبقه بندی فیلا استفاده می کنند.
همه وریدها مانند یک نمودار آناتومیک با پوشش سلولوئیدی قابل مشاهده بودند.
ویژگی آناتومیک غالب خود را به ما نشان دهید.
His primary insight being anatomical, Kuypers was concerned with increasingly powerful ways of tracing fibre connections.
بینش اولیه او کالبدشناسی بود، کویپرز به روشهای قدرتمندتر برای ردیابی اتصالات فیبر توجه داشت.
یافته های بافت شناسی مربوط به این نشانه های تشریحی بود.
an anatomical model
یک مدل آناتومیک
The publication ends with a handy index of notes enabling quick location of the anatomical point required.
این نشریه با یک فهرست مفید از یادداشتها به پایان میرسد که امکان مکانیابی سریع نقطه آناتومیکی مورد نیاز را فراهم میکند.
McMullen's 18-page catalog teems with exotic-sounding product names that cover the anatomical waterfront.
کاتالوگ 18 صفحه ای مک مولن مملو از نام های محصولات با صدای عجیب و غریب است که اسکله آناتومیک را پوشش می دهد.
anatomical diagrams
نمودارهای تشریحی
او در این آثار باشکوه، دقت آناتومیک را فدای ساختار تصویری کرد.
همه دانشجویان پزشکی موظف به انجام تشریح تشریحی بدن انسان هستند.
نقاشی های او حاوی سطح شگفت انگیزی از جزئیات تشریحی است.
anatomical drawings
نقاشی های تشریحی
این اولین باری بود که بازسازی کامل تشریحی یک دایناسور انجام شد.
nonmaterial
غیر مادی
nonphysical
غیر فیزیکی
معنوی
cerebral
مغزی
immaterial
ناملموس
intangible
ذهنی
جزئي
partial
روانشناسی
غیر جسمانی
incorporeal
اثیری
ethereal
غیر قابل توجه
insubstantial