appraiser

base info - اطلاعات اولیه

appraiser - ارزیاب

noun - اسم

/əˈpreɪzər/

UK :

/əˈpreɪzə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [appraiser] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • In addition to job performance appraisers are expected to evaluate an employee's attitude towards their work.


    علاوه بر عملکرد شغلی، از ارزیابان انتظار می رود که نگرش کارمند را نسبت به کارشان ارزیابی کنند.

  • Take valuable items to a certified appraiser.


    اقلام ارزشمند را نزد یک ارزیاب معتبر ببرید.

  • An appraiser told him last year that he should price his house between $590,000 and $600,000.


    سال گذشته یک ارزیاب به او گفت که باید خانه خود را بین 590 تا 600 هزار دلار قیمت گذاری کند.

  • Effective identification of people's professional development needs will occur through discussions between appraisers and appraisees.


    شناسایی موثر نیازهای توسعه حرفه ای افراد از طریق بحث و گفتگو بین ارزیابان و ارزیابان اتفاق می افتد.

synonyms - مترادف

  • منتقد

  • pundit


    کارشناس


  • تحلیلگر

  • evaluator


    ارزیاب


  • مفسر

  • commentator


    قدرت


  • بازبین

  • reviewer


    خبره

  • connoisseur


    قضاوت کنید


  • مترجم

  • interpreter


    دانش آموز

  • scholiast


    مشاهده کننده


  • حاشیه نویس

  • annotator


    نویسنده


  • نظارت کنید


  • توان

  • exponent


    توضیح دهنده

  • expounder


    داور

  • arbiter


    تفسیر کردن

  • exegete


    بلندگو

  • expositor


    مقالهنویس


  • روزنامه نگار


  • متخصص

  • analyzer


    وبلاگ نویس

  • columnist



  • assessor



  • referee


  • adjudicator


  • blogger


antonyms - متضاد
  • amateur


    آماتور

لغت پیشنهادی

invert

لغت پیشنهادی

science

لغت پیشنهادی

appealed