barbiturate

base info - اطلاعات اولیه

barbiturate - باربیتورات

noun - اسم

/bɑːrˈbɪtʃərət/

UK :

/bɑːˈbɪtʃərət/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [barbiturate] در گوگل
description - توضیح
  • a powerful drug that makes people calm and helps them to sleep


    یک داروی قوی که باعث آرامش افراد می شود و به آنها کمک می کند تا بخوابند

  • a strong drug that makes people calm or helps them to sleep


    دارویی قوی که باعث آرامش افراد می شود یا به آنها کمک می کند بخوابند

  • a strong medicine that makes people calm or helps them sleep


    یک داروی قوی که باعث آرامش افراد یا کمک به خواب آنها می شود

  • Drugs such as anticoagulants, antacids, barbiturates, alcohol and tobacco may increase the likelihood of the condition developing.


    داروهایی مانند ضد انعقادها، آنتی اسیدها، باربیتورات ها، الکل و تنباکو ممکن است احتمال ابتلا به این بیماری را افزایش دهند.

  • This finding is consistent with other reports showing that restitution of the damaged mucosa takes place in barbiturate anaesthetised rats.


    این یافته با سایر گزارش‌هایی که نشان می‌دهند بازسازی مخاط آسیب‌دیده در موش‌های صحرایی بیهوش شده با باربیتورات مطابقت دارد.

  • Once the first line of treatment for insomnia, barbiturates have now been almost completely abandoned for this use.


    باربیتورات‌ها که زمانی اولین خط درمان بی‌خوابی بودند، اکنون تقریباً به طور کامل برای این استفاده کنار گذاشته شده‌اند.

  • Also an overdose of barbiturates can severely depress the central nervous system and lead to death.


    همچنین، مصرف بیش از حد باربیتورات ها می تواند به شدت سیستم عصبی مرکزی را تضعیف کند و منجر به مرگ شود.

  • The cause of death was given as a combined overdose of barbiturates and alcohol.


    علت مرگ، مصرف بیش از حد باربیتورات ها و الکل اعلام شد.

  • Certain mixtures of drugs can be deadly, for example alcohol plus barbiturates.


    مخلوط خاصی از داروها می تواند کشنده باشد، به عنوان مثال، الکل به اضافه باربیتورات.

  • However anyone tolerant to barbiturates, alcohol and other general central nervous system depressants show some cross-tolerance to benzodiazepines.


    با این حال، هر کسی که نسبت به باربیتورات ها، الکل و سایر داروهای مضعف عمومی سیستم عصبی مرکزی تحمل کند، تحمل متقابلی نسبت به بنزودیازپین ها نشان می دهد.

  • She died at age 44, with barbiturates in her blood and a plastic bag over her head.


    او در 44 سالگی در حالی که باربیتورات در خونش بود و کیسه پلاستیکی روی سرش درگذشت.

example - مثال
  • He died from an overdose of barbiturates.


    او بر اثر مصرف بیش از حد باربیتورات ها درگذشت.

  • He died from an overdose of alcohol and barbiturates.


    او بر اثر مصرف بیش از حد الکل و باربیتورات ها درگذشت.

synonyms - مترادف
  • sedative


    آرام بخش

  • opiate


    مواد افیونی

  • narcotic


    مواد مخدر

  • anodyne


    آنودین

  • analgesic


    ضد درد

  • soporific


    خواب آور

  • tranquillizerUK


    آرام بخش انگلستان


  • دارو

  • downer


    پایین تر

  • calmative


    پیش بینی کردن

  • hypnotic


    آرام بخش ایالات متحده

  • dope


    نورولپتیک

  • tranquilliserUK


    تانک

  • tranquilizerUS


    افسرده

  • neuroleptic


    پستاندار

  • trank


    ضد اضطراب

  • depressant


    آرام

  • calmant


    قرص خوابآور

  • sleeper


    قرص حذفی

  • pacifier


    داروی اعصاب

  • anxiolytic


    عامل تسکین دهنده


  • برمید

  • quietive


    بنزودیازپین

  • sleeping pill


    باربی

  • knockout pill


    پروکلروپرازین


  • soothing agent


  • bromide


  • benzodiazepine


  • barbie


  • prochlorperazine


antonyms - متضاد
  • analeptic


    آنالپتیک

  • psychostimulant


    محرک روانی

  • stimulant


    محرک

  • amphetamine


    آمفتامین

  • cocaine


    کوکائین


  • سرعت


  • بالا

  • crank


    میل لنگ

  • narcotic


    مواد مخدر


  • قند


  • ترک

  • poison


    سم


  • فوت کردن، دمیدن


  • برف


  • چیز

  • benny


    بنی

  • wings


    بال ها

  • ice


    یخ

  • coke


    کک

  • snort


    خرخر کردن

  • crystal


    کریستال

  • mojo


    موجو

  • dexy


    دکسی

  • stardust


    گرد و غبار ستاره ای


  • فلس ماهی

لغت پیشنهادی

mangle

لغت پیشنهادی

bodybuilding

لغت پیشنهادی

criterion