bathos

base info - اطلاعات اولیه

bathos - حمام

noun - اسم

/ˈbeɪθɑːs/

UK :

/ˈbeɪθɒs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bathos] در گوگل
description - توضیح

  • در نوشتن، نمایشنامه و غیره، تغییر ناگهانی از موضوعی که زیبا، اخلاقی یا جدی است به چیزی معمولی، احمقانه یا غیر مهم


  • تغییر ناگهانی از یک موضوع زیبا یا مهم به یک موضوع احمقانه یا بسیار معمولی، به ویژه زمانی که این موضوع در نظر گرفته نشده باشد

  • The endearing bathos and crassness of Laurel found an admirable foil in the elephantine smugness of his rotund partner.


    حمام دوست‌داشتنی و بی‌رحمی لورل، یک فویل تحسین‌برانگیز را در خودپسندی فیلی شریک زندگی‌اش پیدا کرد.

  • There had been no mad paroxysm of love with the inevitable bathos.


    هیچ تجاوز دیوانه‌وار عشق، با حمام اجتناب‌ناپذیر وجود نداشت.

  • But Phillips' gift is in deftly leavening bathos with pathos.


    اما هدیه فیلیپس در حمام های ماهرانه ای با ترحم است.

  • Such titles and ornamentation can create the effect of bathos, or comic undermining of what you do achieve.


    چنین عناوین و تزئیناتی می توانند جلوه حمام یا تضعیف کمیک آنچه را که به دست می آورید ایجاد کنند.

  • a drama that is full of bathos


    درام پر از حمام

  • Skillfully using bathos, he emptied the story of any heroic dimensions and converted it into farce.


    او با استفاده ماهرانه از حمام، داستان را از هر ابعاد قهرمانانه خالی کرد و آن را به مسخره تبدیل کرد.

example - مثال
  • a serious play with moments of comic bathos


    یک بازی جدی با لحظات حمام طنز

synonyms - مترادف
  • sentimentality


    احساساتی بودن

  • mawkishness


    جنون

  • sentimentalism


    احساسات گرایی

  • melodrama


    ملودرام

  • mushiness


    لکه دار شدن

  • sappiness


    شادابی

  • schmaltz


    schmaltz

  • gooeyness


    ناخوشی

  • mush


    خمیر

  • saccharinity


    ساخارینیت

  • soppiness


    غمگینی

  • sirup


    شربت

  • sloppiness


    شلختگی

  • syrup


    کبوتر دوست داشتنی

  • lovey-doveyness


    ترحم کاذب

  • false pathos


    نوستالژی

  • nostalgia


    ملودراماتیک

  • melodramatics


    احساسات

  • sentiment


    دیوانگی

  • maudlinness


    مادلینیسم

  • maudlinism


    ساده بودن

  • triteness


    جوشش

  • gushiness


    احساسی بودن

  • emotionalness


    خاطره گویی

  • reminiscence


    لجن کشی

  • slushiness


    لجن

  • slush


    ذرت


  • رمانتیسم

  • romanticism


    بیش از حد احساسات

  • oversentimentality


  • sludge


antonyms - متضاد
  • boon


    ببخشید

  • climax


    به اوج رسیدن


  • اوج


  • اجلاس - همایش


  • برجسته

  • top


    بالا


  • ارتفاع

  • triumph


    پیروزی

  • zenith


    cliffhanger

  • cliffhanger


    اوج گیری

  • culmination


    بهبود


  • افزایش دادن


  • auxesis

  • auxesis


    صعود

  • ascent


    موفقیت


  • تقویت

  • boost


    بالا آمدن


  • نقطه اوج


لغت پیشنهادی

inaccurately

لغت پیشنهادی

mutations

لغت پیشنهادی

exertion