bilateral
bilateral - دو طرفه
adjective - صفت
UK :
US :
شامل دو گروه یا ملت است
involving two countries
شامل دو کشور
شامل دو گروه یا کشور است
درگیر یا تحت تاثیر قرار دادن دو سازمان، کشور و غیره متفاوت.
عمل ذهن هدایتگر در اینجا یک طرفه است و نه توافقی و دو طرفه.
The talks were due to include discussions of measures to reduce tension between the two states and to promote bilateral exchanges.
قرار بود این گفتگوها شامل بحث در مورد اقداماتی برای کاهش تنش بین دو کشور و ارتقای مبادلات دوجانبه باشد.
This is an index of the average of all its bilateral rates, weighted by the pattern of trade with other countries.
این شاخصی از میانگین تمام نرخ های دوجانبه آن است که بر اساس الگوی تجارت با سایر کشورها وزن شده است.
روابط دوجانبه اتحادیه اروپا و آمریکا
Both countries have a stake in using the World Trade Organization and in not allowing trade disputes to poison bilateral relations.
هر دو کشور در استفاده از سازمان تجارت جهانی و اجازه ندادن اختلافات تجاری به مسموم کردن روابط دوجانبه سهم دارند.
شاید در آن زمان بازنمایی دوجانبه آشکار زبان در کودکان خردسال یک مصنوع بود.
While accounting identities always hold they say nothing about bilateral trade deficits or surpluses.
در حالی که هویت های حسابداری همیشه وجود دارند، اما چیزی در مورد کسری ها یا مازاد تجاری دوجانبه نمی گویند.
bilateral relations/agreements/trade/talks
روابط دوجانبه / توافقنامه / تجارت / گفتگو
هر دو کشور معاهدات دوجانبه با ایالات متحده امضا کرده اند.
bilateral hearing impairment
اختلال شنوایی دو طرفه
فرانسه و آلمان یک توافقنامه دوجانبه برای کمک به جلوگیری از قاچاق مواد مخدر امضا کردند.
bilateral relations
روابط دوجانبه
این کشورها توافقنامه دوجانبه امضا کردند.
Futures contracts are bilateral agreements, with both the purchaser and the seller equally obligated to complete the transaction.
قراردادهای آتی قراردادهای دوجانبه هستند که خریدار و فروشنده به طور مساوی متعهد به تکمیل معامله هستند.
مکزیک پیش از این با کلمبیا، ونزوئلا و کاستاریکا قراردادهای تجاری دوجانبه دارد.
مواردی وجود دارد که می توان در بالاترین سطح به صورت دوجانبه بحث کرد.
مفصل
reciprocal
متقابل
consensual
توافقی
قابل احترام
respective
دو طرفه
two-sided
دو شاخه
two-pronged
جمعی
اشتراکی
communal
متحد
united
پیوند
conjunct
بهم پیوسته
conjoint
عمومی
در ارتباط بودن
interactive
وابسته به یکدیگر
interdependent
همبستگی
intermutual
مربوط
correlative
مرتبط است
related
متصل
associated
قابل تعویض
connected
متقابل شد
interchangeable
مجازات شد
reciprocated
بازگشت
requited
شرکت کرد
returned
وابسته
participated
مشاركت كرد
تعویض شد
partaken
قابل تبدیل
interchanged
بده و بستان
convertible
داده و گرفته شده است
give-and-take
multilateral
چند جانبه
unilateral
یک جانبه
sole
تنها
شخصی
one-way
یک طرفه
solitary
منفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی
انحصاری
one-sided
یک مرد
exclusive
جداگانه، مجزا
one-man
اشتراک گذاری نشده
متمایز
unshared
جدا
جدا شد
detached
dissociated