bombastic
bombastic - غم انگیز
adjective - صفت
UK :
US :
زبان غم انگیز حاوی کلمات طولانی است که مهم به نظر می رسند اما معنای واقعی ندارند
forceful and confident in a way that is intended to be very powerful and impressive but may not have much real meaning or effect
قوی و با اعتماد به نفس به گونه ای که در نظر گرفته شده است بسیار قدرتمند و تأثیرگذار باشد، اما ممکن است معنی یا تأثیر واقعی چندانی نداشته باشد.
البته این جور چیزها میتواند تباه کننده و لفاظی شود.
There is nothing electric here nothing bombastic nor blaring, as this is his first acoustic recording.
در اینجا هیچ چیز برقی وجود ندارد، هیچ چیز غم انگیز و صدای بلندی وجود ندارد، زیرا این اولین ضبط صوتی اوست.
درک از اینکه همسرش را در انظار عمومی اصلاح می کند بسیار خشن و متفکر است.
سبک بمبآمیز او باعث شد که در بین همکارانش محبوبیت نداشته باشد.
Leavitt's bombastic, trivial films were completely phoney.
فیلم های غم انگیز و پیش پا افتاده لیویت کاملا ساختگی بودند.
The bombastic, vainglorious Nivelle had virtually announced to the world his grandiose expectations, making the dreadful defeat doubly damaging.
نیول غرورآفرین و غرورآفرین عملاً انتظارات بزرگ خود را به جهانیان اعلام کرده بود و این شکست هولناک را مضاعف می کرد.
grandiloquent
باشکوه
rhetorical
بلاغی
oratorical
سخنوری
flowery
گلدار
magniloquent
orotund
orotund
پرمدعا
pretentious
با شکوه
pompous
فوستین
fustian
بیش از حد دمیده شده
overblown
پر حرف
verbose
بزرگ
grandiose
هایفالوتین
highfalutin
برجستگی
turgid
بادی
windy
باد کرده
inflated
خودنمایی
ostentatious
سرخوشی
euphuistic
aureate
aureate
لفاظی
rhetoric
اضافه کار شده
overwrought
اعلامی
wordy
ولگرد
declamatory
پر صدا
tumid
بلند
sonorous
متأثر، تحت تأثیر، دچار، مبتلا
lofty
پیچیده
affected
پلئوناستیک
convoluted
گازدار
pleonastic
گازی
gassy
gaseous
unrhetorical
غیر شعاری
humble
فروتن
ساکت
reserved
رزرو شده است
restrained
مهار شده
ساده
straightforward
سرراست
plain
جلگه
نامشخص
inelaborate
بی آراسته
unornate
سرگرم کننده
amusing
طبیعی
بدون تزئین
undecorated
سفید
اسپارت
spartan
سختگیر
austere
برهنه
unembellished
پایه ای
unadorned
خاموش
bare
بی گل
muted
unflowery