ascension

base info - اطلاعات اولیه

ascension - عروج

noun - اسم

/əˈsenʃn/

UK :

/əˈsenʃn/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [ascension] در گوگل
description - توضیح

  • وقتی شخصی به موقعیت یا شغل مهمتر یا بالاتر نقل مکان می کند


  • فرآیند ارتقاء به موقعیتی با اهمیت، رتبه یا موفقیت بالاتر

  • the action of climbing or moving upwards


    عمل صعود یا حرکت به سمت بالا

  • the process of going up from earth to heaven especially the process of Jesus Christ going up to heaven after his death and resurrection (= return to life)


    روند صعود از زمین به آسمان، به ویژه روند صعود عیسی مسیح به آسمان پس از مرگ و رستاخیز (= بازگشت به زندگی)

  • Tumblejack's howling voice rose to a final ascension around her; her heart leapt in hope and renewed faith.


    صدای زوزه کش تامبلجک تا یک معراج نهایی در اطراف او بلند شد. قلب او به امید جهش کرد و ایمانی تازه کرد.

  • A phoenix-like ascension has been threatened before over these last long 16 years of derision and scorn.


    عروج ققنوس مانند پیش از این نیز در این 16 سال طولانی تمسخر و تمسخر تهدید شده بود.

  • Since Mr Obasanjo's ascension, U.S. agencies have provided $ 109 million in political economic and military assistance.


    از زمان به قدرت رسیدن آقای اوباسانجو، آژانس های ایالات متحده 109 میلیون دلار کمک سیاسی، اقتصادی و نظامی ارائه کرده اند.

example - مثال
  • her ascension to the throne


    صعود او به تاج و تخت

  • the death resurrection and ascension of Jesus Christ


    مرگ، رستاخیز و عروج عیسی مسیح

  • After his time in the US Army Ashe continued his ascension in the world of tennis.


    پس از حضور در ارتش ایالات متحده، Ashe به صعود خود در دنیای تنیس ادامه داد.

  • His daughter's ascension to the speakership, a first for a woman is a matter of great pride for him.


    صعود دخترش به بلندگو، برای اولین بار برای یک زن، مایه افتخار اوست.

  • Fibrosis of the fallopian tube can prevent the ascension of sperm through the canal.


    فیبروز لوله فالوپ می تواند از صعود اسپرم از طریق کانال جلوگیری کند.

  • He never managed to cross the Atlantic via balloon, but he made hundreds of ascensions.


    او هرگز نتوانست از طریق بالون از اقیانوس اطلس عبور کند، اما صدها صعود انجام داد.

  • The Ascension of Christ is depicted in this stained-glass window.


    معراج مسیح در این پنجره شیشه ای رنگی به تصویر کشیده شده است.

synonyms - مترادف

  • بالا آمدن

  • rising


    رو به افزایش

  • ascent


    صعود


  • بالا رفتن

  • mounting


    نصب

  • soar


    اوج گرفتن

  • ascending


    صعودی

  • climbing


    سنگ نوردی

  • escalating


    تشدید می شود

  • flying


    پرواز کردن

  • scaling


    پوسته پوسته شدن

  • soaring


    غلبه بر

  • surmounting


    سر به فلک کشیده

  • towering


    حرکت به سمت بالا

  • moving upwards


    حرکت به بالا

  • going up


    سفر کردن

  • moving up


    بلند کردن

  • traveling up


    شناور شدن


  • راه اندازی

  • ascendance


    ارتفاع

  • levitation


    پیاده روی

  • lift-off


    بهار

  • upward movement


    انفجار کردن


  • در آوردن

  • elevation


  • hike



  • blast-off



  • take-off


  • liftoff


antonyms - متضاد
  • descent


    نزول

  • dip


    شیب

  • dive


    شیرجه رفتن


  • رها کردن


  • سقوط

  • nosedive


    دماغی

  • plunge


    غوطه

  • declension


    انحراف


  • کاهش می یابد

  • descendancy


    تبار

  • tumble


    غلت زدن

  • lowering


    پایین آوردن

  • plummet


    سقوط شدید

  • belly flop


    فلاپ شکم

  • topple


    سرنگون کردن

  • falling


    افتادن

  • tailspin


    چرخش دم

  • plummeting


    غرق شدن

  • sinking


    غوطه ور شدن

  • plunging


    تلو تلو خوردن

  • stumble


    افتادگی

  • sag


    پایین آمدن

  • coming down


    مارپیچ رو به پایین

  • downward spiral


لغت پیشنهادی

collapsible

لغت پیشنهادی

proclamations

لغت پیشنهادی

overactive