ascension
ascension - عروج
noun - اسم
UK :
US :
وقتی شخصی به موقعیت یا شغل مهمتر یا بالاتر نقل مکان می کند
فرآیند ارتقاء به موقعیتی با اهمیت، رتبه یا موفقیت بالاتر
عمل صعود یا حرکت به سمت بالا
the process of going up from earth to heaven especially the process of Jesus Christ going up to heaven after his death and resurrection (= return to life)
روند صعود از زمین به آسمان، به ویژه روند صعود عیسی مسیح به آسمان پس از مرگ و رستاخیز (= بازگشت به زندگی)
Tumblejack's howling voice rose to a final ascension around her; her heart leapt in hope and renewed faith.
صدای زوزه کش تامبلجک تا یک معراج نهایی در اطراف او بلند شد. قلب او به امید جهش کرد و ایمانی تازه کرد.
A phoenix-like ascension has been threatened before over these last long 16 years of derision and scorn.
عروج ققنوس مانند پیش از این نیز در این 16 سال طولانی تمسخر و تمسخر تهدید شده بود.
Since Mr Obasanjo's ascension, U.S. agencies have provided $ 109 million in political economic and military assistance.
از زمان به قدرت رسیدن آقای اوباسانجو، آژانس های ایالات متحده 109 میلیون دلار کمک سیاسی، اقتصادی و نظامی ارائه کرده اند.
صعود او به تاج و تخت
مرگ، رستاخیز و عروج عیسی مسیح
پس از حضور در ارتش ایالات متحده، Ashe به صعود خود در دنیای تنیس ادامه داد.
His daughter's ascension to the speakership, a first for a woman is a matter of great pride for him.
صعود دخترش به بلندگو، برای اولین بار برای یک زن، مایه افتخار اوست.
فیبروز لوله فالوپ می تواند از صعود اسپرم از طریق کانال جلوگیری کند.
او هرگز نتوانست از طریق بالون از اقیانوس اطلس عبور کند، اما صدها صعود انجام داد.
معراج مسیح در این پنجره شیشه ای رنگی به تصویر کشیده شده است.
بالا آمدن
rising
رو به افزایش
ascent
صعود
بالا رفتن
mounting
نصب
soar
اوج گرفتن
ascending
صعودی
climbing
سنگ نوردی
escalating
تشدید می شود
flying
پرواز کردن
scaling
پوسته پوسته شدن
soaring
غلبه بر
surmounting
سر به فلک کشیده
towering
حرکت به سمت بالا
moving upwards
حرکت به بالا
going up
سفر کردن
moving up
بلند کردن
traveling up
شناور شدن
راه اندازی
ascendance
ارتفاع
levitation
پیاده روی
lift-off
بهار
upward movement
انفجار کردن
در آوردن
elevation
hike
blast-off
take-off
liftoff
descent
نزول
dip
شیب
dive
شیرجه رفتن
رها کردن
سقوط
nosedive
دماغی
plunge
غوطه
declension
انحراف
کاهش می یابد
descendancy
تبار
tumble
غلت زدن
lowering
پایین آوردن
plummet
سقوط شدید
belly flop
فلاپ شکم
topple
سرنگون کردن
falling
افتادن
tailspin
چرخش دم
plummeting
غرق شدن
sinking
غوطه ور شدن
plunging
تلو تلو خوردن
stumble
افتادگی
sag
پایین آمدن
coming down
مارپیچ رو به پایین
downward spiral
