ascribe

base info - اطلاعات اولیه

ascribe - نسبت دادن

verb - فعل

/əˈskraɪb/

UK :

/əˈskraɪb/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [ascribe] در گوگل
description - توضیح

  • باور کردن یا گفتن اینکه چیزی ناشی از چیز دیگری است

  • to believe or claim that something was said, written, or created by a particular person


    باور یا ادعای اینکه چیزی توسط شخص خاصی گفته، نوشته یا خلق شده است


  • باور به اینکه یک کیفیت یا ویژگی خاص متعلق به کسی یا چیزی است یا مختص آن است

  • to consider something to be caused, created, or owned by someone or something


    در نظر گرفتن چیزی که باعث، ایجاد یا متعلق به کسی یا چیزی است

  • We may be quite right to ascribe agency to a child for his acts.


    ما ممکن است کاملاً حق داشته باشیم که به یک کودک برای اعمالش اختیار بدهیم.

  • This effort to ascribe blame makes no sense because the dip was too small to matter.


    این تلاش برای مقصر دانستن بی معنی است، زیرا شیب بسیار کوچک بود و اهمیتی نداشت.

  • There seems no particular reason to ascribe economic rationality to one group and not the other.


    به نظر می رسد دلیل خاصی برای نسبت دادن عقلانیت اقتصادی به یک گروه و نه گروه دیگر وجود ندارد.

  • Sammler mastered and dismissed this suspicion, ascribing it to surprise and nervousness.


    ساملر بر این سوء ظن تسلط یافت و آن را به تعجب و عصبیت نسبت داد.

  • We could ascribe these setbacks to the fact that our regime is young or make other excuses.


    می‌توانیم این عقب‌نشینی‌ها را به جوان بودن رژیممان نسبت دهیم یا بهانه‌های دیگری بیاوریم.

  • But to ascribe this to male chauvinism wouldn't be accurate either.


    اما نسبت دادن این موضوع به شوونیسم مردانه نیز درست نیست.

  • Similarly her consideration of wearing a crucifix as jewellery was linked to assumptions that individuals might ascribe to the wearer.


    به طور مشابه، توجه او به پوشیدن صلیب به عنوان جواهرات با فرضیاتی مرتبط بود که افراد ممکن است به پوشنده نسبت دهند.

example - مثال
  • To what do you ascribe your phenomenal success?


    موفقیت خارق العاده خود را به چه چیزی نسبت می دهید؟

  • After years of research scholars have finally ascribed this anonymous play to Christopher Marlowe.


    پس از سال ها تحقیق، سرانجام محققان این نمایشنامه ناشناس را به کریستوفر مارلو نسبت دادند.

  • People like to ascribe human feelings to animals.


    مردم دوست دارند احساسات انسانی را به حیوانات نسبت دهند.

  • To what do you ascribe the enormous success of your latest book?


    موفقیت عظیم آخرین کتاب خود را به چه دلیلی نسبت می دهید؟

  • People like to ascribe human feelings to animals (= believe animals have human feelings).


    مردم دوست دارند احساسات انسانی را به حیوانات نسبت دهند (= معتقدند حیوانات احساسات انسانی دارند).

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • nonauthor


    غیر نویسنده


  • خواننده

لغت پیشنهادی

demagoguery

لغت پیشنهادی

spent

لغت پیشنهادی

Barbour