bloom

base info - اطلاعات اولیه

bloom - شکوفه

noun - اسم

/bluːm/

UK :

/bluːm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bloom] در گوگل
description - توضیح
  • a flower or flowers


    یک گل یا گل


  • ظاهر شاد و سالمی که یک نفر دارد، به خصوص وقتی جوان است

  • if a plant or a flower blooms, its flowers appear or open


    اگر گیاه یا گلی شکوفا شود، گلهای آن ظاهر یا باز می شوند

  • to become happier, healthier, or more successful in a way that is very noticeable


    شادتر، سالم‌تر یا موفق‌تر شدن به شیوه‌ای که بسیار قابل توجه است

  • When a flower blooms, it opens or is open and when a plant or tree blooms it produces flowers


    وقتی گلی شکوفا می شود، باز می شود یا باز است و وقتی گیاه یا درختی شکوفا می شود، گل می دهد.


  • برای رشد یا توسعه موفقیت آمیز


  • گل روی گیاه

  • to be producing flowers


    برای تولید گل

  • to start to produce flowers


    برای شروع به تولید گل


  • سلامتی، انرژی و ظاهر خوب

  • (of a plant or tree) to produce flowers, or (of a flower) to open or be open


    (از گیاه یا درخت) گل دادن یا (از گل) باز شدن یا باز شدن

  • a flower or the condition of having flowers


    یک گل یا شرط داشتن گل

  • You might apply a 12-24-12 fertilizer early next spring to encourage blooms.


    می توانید در اوایل بهار آینده کود 12-24-12 را برای تشویق شکوفه ها اعمال کنید.

  • Is it the wide range of colours, the beauty of the bud opening into full bloom, or the scent?


    آیا این طیف وسیع رنگ‌ها، زیبایی باز شدن جوانه‌ها در شکوفه‌دهی کامل است یا رایحه؟

  • Mustard in bloom, mustard in art mustard in food even a mustard competition.


    خردل در شکوفه، خردل در هنر، خردل در غذا، حتی یک مسابقه خردل.

  • His right arm the one on the handle was completely submerged in blooms.


    بازوی راست او، همان دستی که روی دسته بود، کاملاً غرق در گل شده بود.

  • Several other blooms lay bright and brittle between the back pages of the diary, each one neatly labelled.


    چندین گل دیگر روشن و شکننده بین صفحات پشتی دفترچه خاطرات قرار داشتند که هر کدام به زیبایی برچسب گذاری شده بودند.

  • After a long confinement, it put the bloom back in her cheeks, Uncle Billy says.


    عمو بیلی می گوید، پس از یک حبس طولانی، شکوفه را به گونه های او بازگرداند.

  • The bloom will be off the rose.


    شکوفه از گل رز خواهد بود.

  • Handsome glaucous foliage and erect narrow spikes of white and yellow blooms held just above the water.


    شاخ و برگ های زیبا و خوشگل و خوشه های باریک شکوفه های سفید و زرد درست بالای آب نگه داشته شده اند.

example - مثال
  • the exotic blooms of the orchid


    شکوفه های عجیب و غریب ارکیده

  • The plant produced a single white bloom.


    این گیاه تنها یک شکوفه سفید تولید کرد.

  • the bloom in her cheeks


    شکوفه در گونه های او

  • the bloom of youth


    شکوفایی جوانی

  • The roses were in full bloom.


    گل های رز در شکوفه کامل بودند.

  • He loved watching the garden come into bloom.


    او عاشق تماشای شکوفه دادن باغ بود.

  • daffodils in bloom


    گل نرگس ها

  • The small pink blooms appear in May.


    شکوفه های صورتی کوچک در ماه مه ظاهر می شوند.

  • a tree with exquisite blooms


    درختی با شکوفه های نفیس

  • These flowers will bloom all through the summer.


    این گل ها در تمام تابستان شکوفا می شوند.

  • Rimbaud's poetic genius bloomed early.


    نبوغ شاعرانه رمبو زود شکوفا شد.

  • The apple trees are in full bloom (= completely covered in flowers).


    درختان سیب در شکوفه کامل هستند (= کاملاً پوشیده از گل).

  • The roses are just coming into bloom.


    گل های رز تازه شکوفا می شوند.

  • He was 19, in the full bloom of youth.


    او 19 ساله بود، در دوران جوانی.

  • Alta loved watching her flowers bloom in the spring.


    آلتا عاشق تماشای شکوفه دادن گل هایش در بهار بود.

  • fig. Their interest suddenly bloomed when they knew they would make money out of the deal.


    شکل. زمانی که می دانستند از این معامله پول در می آورند ناگهان علاقه آنها شکوفا شد.

  • Roses in bloom are a beautiful sight.


    گل های رز در شکوفه منظره زیبایی هستند.

synonyms - مترادف

  • گل

  • blossom


    شکوفه - گل

  • floret


    گلچه

  • floweret


    جوانه

  • bud


    سر گل


  • پوز

  • posy


    گل سرخ


  • گل کوچک


  • غنچه رز

  • rosebud


    سر


  • گل آذین

  • inflorescence


antonyms - متضاد
  • withering


    پژمرده شدن

  • deterioration


    زوال

  • spoilage


    خراب شدن

  • disintegration


    تجزیه

  • dying


    در حال مرگ

لغت پیشنهادی

burned

لغت پیشنهادی

ack

لغت پیشنهادی

bisected