bounds
bounds - محدوده
noun - اسم
UK :
US :
حدود آنچه ممکن یا قابل قبول است
حاشیه های یک شهر، شهر و غیره
حدود قانونی یا اجتماعی
محدودیت های یک فعالیت یا رفتار
To suggest that all unproductive consumption is solely capitalist personal consumption is to go beyond the bounds of credibility.
بیان اینکه تمام مصرف غیرمولد صرفاً مصرف شخصی سرمایه داری است فراتر از مرزهای اعتبار است.
فراتر/بیرون/در محدوده نجابت
می ترسم رفتار شما فراتر از نجابت باشد.
هزینه های عمومی باید در محدوده معقول نگه داشته شود.
فراتر از حد امکان نبود که روزی دوباره همدیگر را ببینند.
شور و شوق او حد و مرز نداشت (= بسیار زیاد بود).
سلامتی او به سرعت بهبود یافته است.
تکنیک او در این فصل به صورت جهشی ظاهر شده است.
شوت او از محدوده خارج شد.
خواسته های او خارج از محدوده بود.
کمیته احساس کرد که پوشش روزنامه از قتل فراتر از حد معقول است.
کاری که شما انجام دادید فراتر/خارج از محدوده رفتار قابل قبول بود.
تمایل او به قدرت سیاسی ظاهراً حد و مرزی نمی شناسد (= به نظر می رسد نامحدود است).
رئیس جمهور تاکید کرد که کنگره از حدود خود فراتر رفته است.
به نظر من، این ادعا بسیار فراتر از مرزهای قابل قبول یا مناسب بود.
تمایل او به قدرت سیاسی ظاهراً حد و مرزی نمی شناسد.
limits
محدودیت ها
confines
محدود می کند
restrictions
محدودیت های
limitations
مرزبندی ها
demarcations
نسبت ها
proportions
مولفه های
constraints
parameters
restraints
مفرط
ارتفاع
insignificance
بی اهمیت بودن
محدودیت
بخش
refusal
امتناع
misfortune
بد شانسی
incarceration
حبس
imprisonment
زندان
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
constraint
restraint