powered
powered - نیرو گرفته است
adjective - صفت
UK :
US :
کار یا حرکت با استفاده از وسایل نیرو مانند برق، موتور و غیره
بر اساس نوع انرژی ذکر شده عمل می کند
اگر چیزی با باتری، گاز و غیره کار می کند، برای کار از باتری، گاز و غیره استفاده می کند.
What is essential for free fall is that the capsule is not powered and that the atmospheric drag is negligibly small.
چیزی که برای سقوط آزاد ضروری است این است که کپسول انرژی نداشته باشد و کشش اتمسفر به طرز چشمگیری کم باشد.
تأسیسات مدرن معمولاً از پمپ های دیافراگمی بادامک با نیروی الکتریکی استفاده می کنند.
من امیدوارم که آنها شعور داشته باشند که برش های هواکش بیاورند.
دستگاه استاندارد 0.50 یک مربی عالی می سازد.
چرا اثرات این پاسخ ها در ماشین های برقی بسیار کمتر قابل توجه است؟
برای هر کسی که چند پروژه اول خود را می سازد، بهترین توصیه این است که از هرگونه پروژه برق شهری خودداری کنند.
Choose battery powered projects as these enable you to make mistakes without any drastic consequences.
پروژههای با باتری را انتخاب کنید زیرا این پروژهها به شما امکان میدهند بدون هیچ عواقب شدید اشتباه کنید.
a powered wheelchair
یک ویلچر برقی
a solar-powered calculator
یک ماشین حساب با انرژی خورشیدی
battery-powered tools
ابزارهای باتری دار
یک رادیو با باتری
nuclear-powered submarines
زیردریایی های هسته ای
My calculator doesn't need batteries because it's solar-powered (= it obtains its energy from the sun).
ماشین حساب من به باتری نیاز ندارد زیرا انرژی خورشیدی دارد (= انرژی خود را از خورشید می گیرد).
وسایل نقلیه با باتری در محل استفاده هیچ آلودگی هوا تولید نمی کنند.
discharged
مرخص شد
uncharged
بدون شارژ
neutral
خنثی
decharged
تخلیه شده است
de-energized
بی انرژی
inactive
غیر فعال
unconnected
غیر مرتبط