belong
belong - تعلق داشتن
verb - فعل
UK :
US :
اگر چیزی به جایی تعلق دارد، آن مکان یا موقعیت مناسب برای آن است
if you feel you belong in a place or situation you feel happy and comfortable in it because you have the same interests and ideas as other people
اگر احساس می کنید به مکان یا موقعیتی تعلق دارید، در آن احساس خوشبختی و راحتی می کنید، زیرا علایق و عقاید مشابهی با افراد دیگر دارید.
قرار گرفتن در مکان مناسب یا مکان مناسب
در موقعیتی احساس شادی یا راحتی داشته باشید
قرار گرفتن در مکان مناسب، یا (از یک شخص) این که احساس کند در مکان مناسبی هستید
آیا می توانید آن را به جایی که تعلق دارد برگردانید؟
آیا ممکن است برخی از ما اگر در جایی که به آن تعلق دارند بمانند، بهتر دوست داشته باشیم؟
توسن هیچ اسباب بازی نداشت و هرگز نخواست با اسباب بازی هایی که متعلق به دیگران هستند بازی کند.
انگار همه ما به فرزندی قبول شدیم، هیچکس به جایی تعلق نداشت.
احساس کردم به آنجا تعلق دارم - آنجا مهم بودم.
من به باشگاه کشاورزان محلی تعلق داشتم و کرلینگ را پیش گرفته بودم.
Over 8,000 people regularly enjoy the benefits of Medau classes - but - only 25% of them belong to the Medau Society.
بیش از 8000 نفر به طور منظم از مزایای کلاس های مداو لذت می برند - اما - فقط 25٪ از آنها به انجمن مداو تعلق دارند.
واضح است که جذابیت کهن الگوی باکره به روح عصر تعلق داشت.
این بشقاب ها به کجا تعلق دارند (= کجا نگهداری می شوند)؟
آیا مطمئن هستید که این اسناد با هم هستند؟
چند مورد از نکاتی که شما مطرح می کنید در این بحث نیست.
چنین فردی به تدریس تعلق ندارد.
من احساس نمی کنم که به اینجا تعلق دارم.
این میز متعلق به اتاق نشیمن است.
این قاشق ها مال کجاست؟
این اوراق متعلق به بقیه است.
بعد از سه سال در کمبریج، بالاخره احساس میکنم که به اینجا تعلق دارم.
کفش شما در کمد است نه وسط اتاق.
تام، دیدنت در تلویزیون خیلی خوب است - تو به اینجا تعلق داری.
نقاشی متعلق به (= باید در) یک موزه هنر مدرن باشد.
مناسب
برو
befit
شایسته
click
کلیک
correlate
همبستگی
correspond
مطابقت
accord
توافق
موافق
chime
صدای زنگ
همخوانی داشتن
کت و شلوار
harmoniseUK
harmoniseUK
harmonizeUS
harmonizeUS
inhere
در اینجا
مناسب باشد
متناسب با
مربوط به
pertain to
مرتبط بودن
مرتبط باشد
be fitting
احساس درستی
be related
برو با
ضمیمه شده به
جزء باشد
جزء تشکیل دهنده باشد
مجزا بودن
بخشی از
جای خود را دارد