alpha

base info - اطلاعات اولیه

alpha - آلفا

noun - اسم

/ˈælfə/

UK :

/ˈælfə/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [alpha] در گوگل
description - توضیح
  • the first letter of the Greek alphabet


    اولین حرف الفبای یونانی


  • نام دیگری برای نسخه آلفا


  • نرم افزار آلفا در مرحله اول توسعه است


  • برای توصیف کسی که قوی یا قدرتمند است و دوست دارد مسئول دیگران باشد استفاده می شود

  • →  alpha version


    → نسخه آلفا

  • →  alpha testing


    → تست آلفا

  • Fresh soil samples, taken recently in the presence of journalists, are currently being investigated for gamma rays and alpha particles.


    نمونه‌های خاک تازه که اخیراً با حضور خبرنگاران گرفته شده است، در حال حاضر برای بررسی اشعه گاما و ذرات آلفا در حال بررسی است.

  • The isotopes give off long-lasting alpha radiation and the waste will remain dangerous for 3000 years or more.


    ایزوتوپ ها تشعشع آلفای طولانی مدتی را منتشر می کنند و زباله ها برای 3000 سال یا بیشتر خطرناک باقی می مانند.

  • Recordings of sleep-deprived subjects have shown a reduction in the amplitude of alpha rhythms.


    ضبط افراد محروم از خواب، کاهش دامنه ریتم آلفا را نشان داده است.

  • The radiation emitted by these isotopes consists of alpha particles, beta particles, and gamma rays.


    تابش ساطع شده از این ایزوتوپ ها شامل ذرات آلفا، ذرات بتا و پرتوهای گاما است.

  • Glucagon is produced in the pancreas by the alpha cells.


    گلوکاگون در پانکراس توسط سلول های آلفا تولید می شود.

  • Hemoglobin F, or fetal hemoglobin, is composed of two alpha chains and two gamma chains. 214.


    هموگلوبین F یا هموگلوبین جنینی از دو زنجیره آلفا و دو زنجیره گاما تشکیل شده است. 214.

example - مثال
  • an alpha version of the program


    نسخه آلفای برنامه

  • She demonstrated a knack for managing the difficult alpha personalities on her team.


    او مهارتی در مدیریت شخصیت های آلفای دشوار تیمش نشان داد.

synonyms - مترادف

  • شروع


  • شروع کنید


  • تولد

  • dawn


    سپیده دم

  • inception


    ابتدا

  • commencement


    روایت آفرینش در انجیل

  • outset


    راه اندازی

  • genesis


    ابتدایی بودن

  • onset


    نوپا بودن


  • خط پایه

  • kickoff


    آستانه

  • incipience


    صبح

  • incipiency


    اولین

  • nascence


    سرآغاز

  • nascency


    git-go

  • baseline


    روز اول

  • threshold


    افتتاح


  • اصل و نسب


  • نقطه شروع

  • get-go


    بالا آمدن

  • git-go


    منبع


  • ایجاد



  • initiation


  • starting point




  • dawning


  • inauguration



antonyms - متضاد

  • بستن


  • نتیجه

  • end


    پایان

  • ending


    پایان دادن

  • omega


    امگا


  • تمام کردن

  • completion


    تکمیل


  • مرگ

  • termination


    خاتمه دادن


  • متوقف کردن

  • finale


    پایانی


  • اثر


  • بسته شدن

  • closing


    اوج گیری


  • توقف

  • culmination


    بسته

  • cessation


    هدف

  • closure


    epilogUS


  • epilogueUK

  • epilogUS


    باد کردن

  • epilogueUK


    به کمال رساندن

  • wind-up


    شب

  • consummation


    تنظیمات

  • windup


    عصر

  • demise


    عقب نشینی

  • eventide


    گرگ و میش



  • retreat


  • wrap-up


  • twilight


لغت پیشنهادی

testosterone

لغت پیشنهادی

anaerobic

لغت پیشنهادی

blinks