automobile
automobile - خودرو
noun - اسم
UK :
US :
یک ماشین
امور مالی شخصی نیز توسط خودروی توانا تعیین می شود.
برای مثال، شرکتهای بزرگ خودروسازی در حال حرکت به سمت همکاری نزدیک با تامینکنندگان کمتر هستند.
او تقریباً به همان مهربانی با همسر و سه دخترش با اتومبیل هایش رفتار می کرد.
او همچنین کسب و کار خود را در کنار هم راه اندازی کرده بود و اتومبیل های مدل برای مسابقات اتومبیل رانی می ساخت.
هر چند، او فکر کرد، همانطور که نگاهی به او انداخت، در حقیقت انتظار چیزی غیر از این ماشین بیحرکت را داشت.
اکنون خودرو به امری عادی تبدیل شده است.
Although she thought as she glanced at him in truth she'd expected something other than this staid automobile.
اتومبیلهای قدیمی، ماشینهای خیابانی سوار بر اسب و گروههای موسیقی سنتی راهپیمایی در کنار فروشگاهها و کافههای قدیمی قدیمی که در آنها موسیقی رگتایم پخش میشود، عبور میکنند.
Vintage automobiles, horsedrawn street cars and traditional marching bands pass alongside quaint old stores and cafes where ragtime music is played.
تاثیر خودرو بر جامعه آمریکا
صنعت خودرو
an automobile accident
یک تصادف اتومبیل
از گاز طبیعی فشرده می توان برای تامین انرژی خودروها استفاده کرد.
یادگیری رانندگی با اتومبیل آسان نیست.
automobile exports
صادرات خودرو
فروش خارجی خودرو، قطعات و موتور به 5.9 میلیارد دلار رسید.
automobile workers/manufacturers/dealers
کارگران / تولید کنندگان / فروشندگان خودرو
خودکار
اتوبوس
ماشین
دستگاه
موتور
motorcar
موتور ماشین
wheels
چرخ ها
bug
حشره
buggy
حشره دار
clunker
کهنه، قدیمی
compact
فشرده - جمع و جور
convertible
قابل تبدیل
crate
جعبه
four-wheeler
چهارچرخ
go-cart
چرخ دستی
hardtop
سقف سخت
hatchback
هاچ بک
heap
پشته
horseless carriage
کالسکه بدون اسب
jalopy
ژلوپی
junker
آشغال
لیمو
limousine
لیموزین
وسیله نقلیه موتوری
سوار شدن
sedan
سدان
subcompact
زیر فشرده
taxi
تاکسی
حمل و نقل
کامیون
tub
وان
