battalion

base info - اطلاعات اولیه

battalion - گردان

noun - اسم

/bəˈtæliən/

UK :

/bəˈtæliən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [battalion] در گوگل
description - توضیح
  • a large group of soldiers consisting of several companies (company)


    گروه بزرگی از سربازان متشکل از چندین شرکت (شرکت)


  • گروه بزرگی از مردم که کاری را با هدف خاصی انجام می دهند

  • a military unit consisting of three or more companies


    یک واحد نظامی متشکل از سه یا چند شرکت

  • a large military unit under a single leader consisting of three or more companies


    یک واحد نظامی بزرگ تحت رهبری واحد، متشکل از سه یا چند شرکت

  • Our unit was a general support artillery battalion.


    واحد ما یک گردان توپخانه پشتیبانی عمومی بود.

  • As for the Danuese battalion, the Sons of Death as they called themselves a few still had revenge on their minds.


    در مورد گردان دانایی، پسران مرگ، همانطور که خود را می نامیدند، تعداد کمی هنوز در ذهن خود انتقام می گرفتند.

  • It was the custom then to double the size of most infantry battalions and of many gunner and other units.


    در آن زمان مرسوم بود که اندازه اکثر گردان های پیاده نظام و تعداد زیادی توپچی و واحدهای دیگر دو برابر شود.

  • On the way in the battalion commander called in Puff the Magic Dragon.


    در راه ورود، فرمانده گردان پاف اژدهای جادویی را صدا زد.

  • All communication was lost between Charlie Company and the rest of the battalion.


    تمام ارتباطات بین گروهان چارلی و بقیه گردان قطع شد.

  • He has seen the battalions, squadrons, tanks, infantry, and so on.


    گردان ها، دسته ها، تانک ها، پیاده نظام و... را دیده است.

  • In the night of 28-29 December, two battalions penetrated in large numbers into Makamba Province.


    در شب 28-29 دسامبر، دو گردان به تعداد زیاد به استان ماکامبا نفوذ کردند.

example - مثال
  • a battalion of supporters


    یک گردان از هواداران

synonyms - مترادف

  • شرکت


  • زور


  • واحد

  • brigade


    تیپ

  • regiment


    هنگ

  • contingent


    مشروط

  • corps


    سپاه


  • تقسیم

  • squad


    تیم

  • squadron


    اسکادران


  • ارتش

  • garrison


    پادگان

  • legion


    لژیون


  • گروه


  • کناره گیری

  • detachment


    میزبان


  • بخش


  • گروه گروهی

  • cohort


    انبوه


  • ازدحام

  • horde


    نیروی نظامی

  • multitude


    بخش نظامی

  • throng


    جوخه


  • لباس


  • خدمه

  • platoon


    باند

  • outfit


    بدن


  • مهمانی - جشن




antonyms - متضاد

  • ترکیبی

  • compassion


    رحم و شفقت - دلسوزی


  • ارتباط


  • علاقه

  • kindness


    مهربانی

  • linkage


    پیوند

  • merger


    ادغام

  • sympathy


    ابراز همدردی


  • کل


  • شخصی

  • one


    یکی

لغت پیشنهادی

ascot

لغت پیشنهادی

affirm

لغت پیشنهادی

delete