billboard

base info - اطلاعات اولیه

billboard - تابلو تبلیغاتی

noun - اسم

/ˈbɪlbɔːrd/

UK :

/ˈbɪlbɔːd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [billboard] در گوگل
description - توضیح

  • علامت بزرگی که برای تبلیغات استفاده می شود

  • a US weekly magazine about popular music that lists the best-selling popular songs, albums, and videos


    یک مجله هفتگی ایالات متحده در مورد موسیقی محبوب، که پرفروش ترین آهنگ ها، آلبوم ها و ویدیوها را فهرست می کند.

  • a very large board on which advertisements are shown, especially at the side of a road


    تابلوی بسیار بزرگی که روی آن تبلیغات به خصوص در کنار جاده نمایش داده می شود

  • a poster (= picture), often outside a cinema or theatre, advertising a film play or other entertainment


    یک پوستر (= تصویر)، اغلب در خارج از سینما یا تئاتر، تبلیغ یک فیلم، نمایشنامه، یا سرگرمی های دیگر

  • a very large board on which advertisements are shown, esp. at the side of a road


    یک تابلوی بسیار بزرگ که روی آن تبلیغات نشان داده می شود، به ویژه. در کنار یک جاده

  • a very large sign in a public place on which advertisements are shown


    تابلویی بسیار بزرگ در یک مکان عمومی که روی آن تبلیغات نمایش داده می شود

  • Huizenga plans to expand into the areas of electronic security and billboard advertising.


    Huizenga قصد دارد در حوزه امنیت الکترونیک و تبلیغات بیلبورد گسترش یابد.

  • Around the world some 3 billion pairs of eyes will notice their logos, slogans and billboards.


    در سراسر جهان، حدود 3 میلیارد جفت چشم متوجه لوگوها، شعارها و بیلبوردهای آنها می شود.

  • There are billboards seeking the re-election to the state legislature of Marion Feinstein.


    بیلبوردهایی وجود دارد که به دنبال انتخاب مجدد ماریون فاینشتاین در مجلس قانونگذاری ایالتی هستند.

  • It might even be socialist, and we couldn't have that-bridges and communities might be built before billboards.


    حتی ممکن است سوسیالیستی باشد، و ما نمی‌توانیم آن را داشته باشیم - ممکن است پل‌ها و جوامع قبل از بیلبوردها ساخته شوند.

  • Directly behind him was a huge billboard with her picture looming big and brassy back at her.


    درست پشت سر او یک بیلبورد بزرگ بود که عکس او بزرگ و برنجی به سمت او بود.

  • Whiteco, the billboard company thought its seven signs on Speedway should be worth $ 3. 2 million.


    Whiteco، شرکت بیلبورد، فکر می کرد که هفت تابلوی خود در Speedway باید 3.2 میلیون دلار ارزش داشته باشد.

  • Other commodities for which memes compete are radio and television time billboard space newspaper column-inches, and library shelf-space.


    سایر کالاهایی که میم ها برای آنها رقابت می کنند عبارتند از: زمان رادیو و تلویزیون، فضای بیلبورد، ستون روزنامه و فضای قفسه کتابخانه.

example - مثال
  • On the highway we passed dozens of billboards showing his smiling face.


    در بزرگراه از ده ها بیلبورد رد شدیم که چهره خندان او را نشان می داد.

  • Those West End theatre billboards, full of superlatives and gushing praise, are not always accurate.


    آن بیلبوردهای تئاتر وست اند، مملو از ستایش های فوق العاده و فوران کننده، همیشه دقیق نیستند.

  • billboard advertising


    تبلیغات بیلبورد

synonyms - مترادف
  • poster


    پوستر

  • advertisement


    تبلیغات

  • hoarding


    احتکار

  • placard


    پلاکارد

  • signboard


    تابلوی راهنما


  • امضا کردن


  • نمایش دادن


  • پانل


  • تابلو تبلیغاتی


  • اطلاع

  • ad


    آگهی

  • advert


    صورت حساب


  • اعلامیه

  • announcement


    اعلان عمومی


  • استیکر

  • sticker


    وابسته کردن

  • affiche


    علامت جاده

  • signpost


    تجاری


  • ارسال کردن


  • بنر

  • posting


    رهایی

  • banner


    هیئت مدیره


  • پهن


  • تریلر

  • notification


    آگهی شخصی

  • broadside


    آگهی طبقه بندی شده

  • handbill


    آگهی می خواهم

  • trailer



  • classified ad



antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

mac

لغت پیشنهادی

surely

لغت پیشنهادی

tops