blazer

base info - اطلاعات اولیه

blazer - بلیزر

noun - اسم

/ˈbleɪzər/

UK :

/ˈbleɪzə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [blazer] در گوگل
description - توضیح

  • یک ژاکت، گاهی اوقات با علامت مخصوص مدرسه، باشگاه و غیره روی آن

  • a type of formal jacket that is a different colour from the trousers or skirt that are worn with it. In the UK a blazer often has the symbol of a school or organization sewn on the front pocket and is worn as part of a uniform


    نوعی ژاکت رسمی که رنگ آن با شلوار یا دامنی که با آن پوشیده می شود متفاوت است. در بریتانیا، یک کت بلیزر اغلب نماد یک مدرسه یا سازمان را در جیب جلویی آن دوخته می شود و به عنوان بخشی از یونیفرم پوشیده می شود.


  • یک نوع ژاکت یک رنگ، معمولا با دکمه های فلزی

  • He was lying face downwards in the shadow of the short diving-board, fully dressed in a blazer and white linen trousers.


    او در سایه تخته غواصی کوتاه، با کتانی و شلوار سفید کتانی به صورت رو به پایین دراز کشیده بود.

  • Gone were the frivolous hats and bright blazers.


    کلاه های بیهوده و بلیزرهای روشن از بین رفته بودند.

  • The jovial anchorman on the local news reaches into the pocket of his blazer and extracts a fortune cookie.


    مجری شوخ در اخبار محلی دستش را به جیب بلیزر خود می برد و یک کلوچه ثروت بیرون می آورد.

  • Our escorts, both dressed in blazers and boaters jumped on-board - and promptly steered us straight for a garden wall.


    اسکورت‌های ما، چه لباس‌های بلیزر و چه قایق‌ران، سوار هواپیما شدند - و بلافاصله ما را مستقیماً به سمت دیوار باغ هدایت کردند.

  • The nearby mall is so upscale that even the Vendoland janitor is dressed in a bright red blazer.


    مرکز خرید مجاور آنقدر مجلل است که حتی سرایدار وندولند نیز کت قرمز روشنی به تن دارد.

  • a blue wool blazer


    یک بلیزر پشمی آبی

example - مثال
  • He was smartly dressed in a blazer and slacks.


    او به طرز هوشمندانه ای کت و شلوار کتانی پوشیده بود.

  • a school blazer


    یک بلیزر مدرسه

  • my new/old school blazer


    بلیزر مدرسه جدید/قدیمی من

  • He wore a navy blue blazer and gray pants.


    او کت آبی سرمه ای و شلوار طوسی پوشیده بود.

synonyms - مترادف

  • کت


  • ژاکت

  • overcoat


    پالتو

  • topcoat


    روپوش

  • windbreaker


    بادگیر

  • ulster


    اولستر

  • anorak


    آنورک

  • bolero


    بولرو

  • cutaway


    بریده شده

  • raincoat


    لباس بارانی

  • sports jacket


    ژاکت اسپرت

  • duffle coat


    کت لوازم شخصی

  • threads


    موضوعات

  • cape


    شنل

  • cloak


    بسته بندی کردن


  • نخود

  • frock


    تاکس

  • pea


    کت بزرگ

  • tux


    تاکسیدو

  • greatcoat


    سنگر

  • tuxedo


    شلاق زدن

  • trench


    راسو

  • flogger


    نرم تر

  • mink


    دم

  • slicker


    ماکیناو

  • tails


    کت و شلوار

  • mackinaw


    تونیک


  • tunic


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

availed

لغت پیشنهادی

bully

لغت پیشنهادی

jurisdictions