curiously
curiously - کنجکاو
adverb - قید
UK :
US :
به گونه ای که نشان می دهد می خواهید در مورد چیزی بدانید
strangely or unusually
عجیب یا غیرعادی
به گونه ای که نشان دهد شما علاقه مند به یادگیری در مورد افراد یا چیزهای اطراف خود هستید
عجیب؛ به نحوی که غیرعادی است
strangely
به طرز عجیبی
سارا با کنجکاوی پرسید: آیا شما واقعا هنرمند هستید؟
لباس هایش به طرز عجیبی قدیمی بود.
به اندازه کافی عجیب، یک سال بعد دقیقاً همان اتفاق دوباره تکرار شد.
چرا آن را شکستی؟ جک با کنجکاوی پرسید
گروهی از خبرنگاران با کنجکاوی به او نگاه کردند.
عجیب بود که به نظر نمی رسید بانکی در شهر وجود داشته باشد.
پدر و مادرش به طرز عجیبی در حساب او غایب هستند.
به اندازه کافی عجیب، آنها هرگز توضیح ندادند که چرا یک ساعت زودتر رسیدند.
unexpectedly
بر خلاف انتظار
strangely
به طرز عجیبی
unusually
غیرعادی
oddly
به طور غیر عادی
bizarrely
غیر عادی
weirdly
غیر معمول
uncannily
قابل توجه
abnormally
فوق العاده
atypically
غیر قابل توضیح
remarkably
به طرز گیج کننده ای
anomalously
به طرز اسرار آمیزی
extraordinarily
به طور مرموزی
inexplicably
به طرز شگفت انگیزی
puzzlingly
گیج کننده
mystifyingly
شگفت آور
mysteriously
غیر مشخصه
perplexingly
غیر قابل پیش بینی
bafflingly
غیر طبیعی
startlingly
فک انداختن
uncharacteristically
به طور خاص
unpredictably
عجیب و غریب
unnaturally
به طرز شگفت آور
jaw-droppingly
منحصر به فرد
peculiarly
به طرز قابل توجهی
استثنایی
uncommonly
queerly
astonishingly
uniquely
strikingly
exceptionally
مثل همیشه
به طور معمول
commonly
معمولا
habitually
بر حسب عادت
ordinarily
به طور منظم
مقدار کمی
routinely
بطور کلی
customarily
مکررا
اغلب
به صورت متعارف
به طور عمده
تاریخی
به طور سنتی
به طور طبیعی
conventionally
به طور کلی
تقریبا همیشه
historically
به طور متوسط
traditionally
در بیشتر موارد
به عنوان یک قانون کلی
روی هم رفته
به روش معمول
به عنوان یک قانون
در جریان کلی چیزها
در کل
اغلب اوقات
بیشتر اوقات