magnetic
magnetic - مغناطیسی
adjective - صفت
UK :
US :
مربوط به یا تولید شده توسط مغناطیس
داشتن قدرت آهنربا یا رفتار مانند یک آهنربا
(از یک جسم یا ماده فلزی) قادر به جذب اجسام یا مواد حاوی آهن یا فولاد است
قادر به جذب توسط آهنربا (= جسمی که قادر به جذب اجسام آهنی و فولادی باشد)
استفاده یا مربوط به مغناطیس (= قدرت جذب اجسام آهنی و فولادی)
برای توصیف شخصی که شخصیتش افراد زیادی را جذب می کند استفاده می شود
میدان مغناطیسی ناحیه اطراف آهنربا است که تحت تأثیر قدرت آهنربا قرار می گیرد.
این شرکت حسگرهای مغناطیسی و نوری را برای استفاده در خطوط تولید کارخانه طراحی و به فروش می رساند.
یک تابلوی اعلانات مغناطیسی
Turns on to headings will be made at the standard rate but using the stop-watch, not magnetic compass.
روشن شدن سرفصل ها با نرخ استاندارد انجام می شود، اما با استفاده از کرونومتر، نه قطب نما مغناطیسی.
Two people standing at distant points on the globe would have completely different ideas about where the magnetic north pole lay.
دو نفر که در نقاط دوردست از کره زمین ایستاده اند، ایده های کاملاً متفاوتی در مورد محل قرارگیری قطب شمال مغناطیسی دارند.
یک سوزن قطب نما به قطب شمال مغناطیسی اشاره می کند.
magnetic materials
مواد مغناطیسی
Steel is magnetic.
فولاد مغناطیسی است.
بلوک با روشن شدن جریان مغناطیسی می شود.
magnetic properties/forces
خواص/نیروهای مغناطیسی
a magnetic disk (= one containing magnetic material that stores information to be used by a computer)
یک دیسک مغناطیسی (= دیسک حاوی مواد مغناطیسی که اطلاعاتی را برای استفاده توسط رایانه ذخیره می کند)
a magnetic personality
یک شخصیت مغناطیسی
The knife sharpener is magnetic to attract the fine particles shaved off during sharpening rather than leaving them on the blade.
چاقو تیزکن مغناطیسی است تا ذرات ریز را که در حین تیز کردن تراشیده شده اند به جای رها کردن آنها روی تیغه جذب کند.
آهن، فولاد، نیکل و کبالت فلزات مغناطیسی هستند.
خواص مغناطیسی آهن جداسازی محصولات فولادی از سایر ضایعات را آسان می کند.
درمان هایی که شامل مغناطیس درمانی هستند ممکن است در درمان این علائم مفید باشند.
اندوکتانس نسبت کل شار مغناطیسی به جریان عبوری دستگاه است.
شخصیت مغناطیسی و اشتیاق عفونی او به این معنی بود که او دوستان زیادی داشت.
چیزی بسیار مغناطیسی در مورد سوزان وجود دارد.
magnetisedUK
مغناطیسی شده انگلستان
magnetizedUS
مغناطیسی ایالات متحده
magnetlike
مغناطیسی
ferrimagnetic
فری مغناطیسی
ferromagnetic
فرومغناطیسی
electromagnetic
الکترومغناطیسی
electromagnetized
الکترومغناطیسی شده
antimagnetic
ضد مغناطیسی
nonmagnetic
غیر مغناطیسی