rug

base info - اطلاعات اولیه

rug - قالیچه

noun - اسم

/rʌɡ/

UK :

/rʌɡ/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [rug] در گوگل
description - توضیح
  • a piece of thick cloth or wool that covers part of a floor used for warmth or as a decoration


    یک تکه پارچه یا پشم ضخیم که قسمتی از کف را می پوشاند و برای گرما یا تزئین استفاده می شود.


  • یک تکه مواد بزرگ که می توانید آن را دور خود بپیچید، به خصوص زمانی که در سفر هستید

  • a toupée – used humorously


    یک توپه - به صورت طنز استفاده می شود

  • a piece of thick heavy cloth smaller than a carpet, used for covering the floor or for decoration


    یک تکه پارچه سنگین ضخیم کوچکتر از فرش که برای پوشاندن کف یا تزئین استفاده می شود


  • یک پوشش نرم که شما را گرم یا راحت نگه می دارد

  • slang for toupée


    عامیانه برای توپه

  • a shaped piece of thick cloth for covering part of a floor


    یک تکه پارچه ضخیم شکل برای پوشش بخشی از یک طبقه


  • یک صندلی راحت، یک فرش روی عرشه، و یک عکس مورد علاقه آن را به خانه من تبدیل کرد.

  • He brought in a rug from New York Carpet World and put it under his desk.


    او یک فرش از دنیای فرش نیویورک آورد و زیر میزش گذاشت.

  • In the living-room, Fara was asleep on a rug beside Chantal's cradle.


    در اتاق نشیمن، فرا روی فرشی کنار گهواره شانتال خوابیده بود.

  • a large circular rug


    یک فرش مدور بزرگ

  • Never place an oriental rug, particularly an expensive one directly on an uncarpeted floor.


    هرگز یک فرش شرقی، به خصوص فرش گران قیمت را مستقیماً روی زمینی بدون فرش قرار ندهید.

  • We went into a living room in which there was old furniture a worn rug, and a frayed velvet sofa.


    وارد اتاق نشیمن شدیم که در آن مبلمان قدیمی، یک فرش فرسوده و یک مبل مخملی فرسوده بود.

example - مثال
  • a hearth rug (= in front of a fireplace)


    قالیچه (= جلوی شومینه)

  • an oriental rug


    یک فرش شرقی

  • a sheepskin rug


    یک فرش از پوست گوسفند

  • A Persian rug covered the polished floor.


    یک فرش ایرانی کف صیقلی را پوشانده بود.

  • There were several brightly coloured rugs scattered around.


    چندین قالیچه با رنگ روشن در اطراف پراکنده بود.

  • a travel rug


    یک فرش مسافرتی

  • a tartan rug


    یک فرش تارتان

  • An earlier report implicating the government had been conveniently swept under the rug.


    گزارش قبلی که حاکی از دخالت دولت بود، به راحتی زیر قالیچه کشیده شده بود.

  • My dog loves lying on the rug in front of the fire.


    سگ من عاشق دراز کشیدن روی فرش جلوی آتش است.

  • The rug we bought for the living-room has a beautiful red and gold pattern.


    فرشی که برای اتاق نشیمن خریدیم دارای نقش و نگار زیبای قرمز و طلایی است.

synonyms - مترادف
  • carpet


    فرش

  • mat


    تشک

  • floorcloth


    کفپوش

  • hearthrug


    دلخراش

  • runner


    دونده

  • carpeting


    شگ

  • matting


    پوست گوسفند

  • shag


    ملیله کاری

  • sheepskin


    پوشش کف

  • tapestry


    فرش اجاقی

  • floor covering


    قالی انداختن

  • hearth rug


    فرش دیوار به دیوار

  • throw rug


    دارو

  • wall-to-wall carpeting


    گسترش

  • drugget


    کاشی فرش

  • flooring


    فرش نصب شده


  • حصیر در

  • carpet tiles


    دهری

  • fitted carpet


    نومده

  • doormat


    پوست خرس

  • dhurrie


    سومک

  • numdah


    کاروس

  • bearskin


    فلوکاتی

  • Soumak


    گلیم

  • kaross


    پوشش

  • flokati


    تشک خوش آمدید

  • kilim


    پد

  • covering


    تشک حمام

  • welcome mat


  • pad


  • bath mat


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

intrigue

لغت پیشنهادی

corrupted

لغت پیشنهادی

composition