symptomatic
symptomatic - علامت دار
adjective - صفت
UK :
US :
if a situation or type of behaviour is symptomatic of something it shows that a serious problem exists
اگر موقعیت یا نوع رفتاری نشانه چیزی باشد، نشان دهنده وجود یک مشکل جدی است
showing that someone has a particular illness
نشان می دهد که فردی دارای یک بیماری خاص است
If something bad is symptomatic of something else it is caused by the other thing and is proof that it exists
اگر چیز بدی نشانه چیز دیگری باشد، ناشی از چیز دیگری است و دلیلی بر وجود آن است
showing symptoms of a particular disease
نشان دادن علائم یک بیماری خاص
حضور او در میان آنها به شدت علامتدار بود.
An idiopathic defect of magnesium absorption has been reported as a rare cause of symptomatic hypomagnesemia in infants.
نقص ایدیوپاتیک جذب منیزیم به عنوان یک علت نادر هیپومنیزیمی علامت دار در نوزادان گزارش شده است.
Anthropology has always provided the clearest symptomatic instance as was foreseen by Rousseau from the outset.
همانطور که روسو از ابتدا پیشبینی کرده بود، انسانشناسی همیشه روشنترین نمونه نشانهای را ارائه کرده است.
این نشانه شکست ما در بعضی مواقع در حرکت است.
آنها احساس میکردند که این نشانهای از علاقه و حمایت ستودنی این مقاله به هنر است.
Deskilling is symptomatic of the way in which a worker's labour is taken possession of by the capitalist.
مهارت زدایی نشانه روشی است که در آن نیروی کار کارگر توسط سرمایه دار تصاحب می شود.
یک عفونت علامتی
این اختلاف نظرها نشانه تنش های درون حزبی است.
حسادت در یک رابطه معمولاً نشانه اعتماد به نفس پایین در یکی از شرکا است.
symptomatic AIDS patients
بیماران علامت دار ایدز
symptomatic influenza
آنفولانزای علامت دار
دکتری که یک بیمار ابولا را معالجه کرده بود ممکن است هنگام سوار شدن به هواپیما علامتی داشته باشد.
مشخصه
معمول
indicative
نشان دهنده
suggestive
پیشنهادی
نماینده
کلاسیک
diagnostic
تشخیص
diagnostical
تشخیصی
discriminating
تبعیض آمیز
متمایز
distinctive
متمایز کردن
distinguishing
شناسایی
identifying
شخصی
عجیب و غریب
peculiar
مناسب
سیگنالینگ ایالات متحده
signalingUS
سیگنالینگ انگلستان
signallingUK
نمادین
symbolic
هشدار
مرتبط است
associated
نمایشی
demonstrative
تفکیکی
denotative
معرف
denotive
تعیین کننده
designative
شواهد
emblematic
نشان می دهد
evidential
شاخص
indicating
قابل توجه
indicatory
با اشاره به
pointing to
atypical
غیر معمول
nontypical
غیر معمولی
uncharacteristic
بی خاصیت
untypical
بدون علامت
asymptomatic
فرد
غیرطبیعی
عجیب
abnormal
عجیب و غریب
uncommon
خارق العاده
غیر عادی
peculiar
مفرد
منحصر بفرد
anomalous
ناهنجار
singular
نادر
استثنایی
bizarre
کنجکاو
aberrant
بی رویه
غیر متعارف
exceptional
ناهمسان
weird
خنده دار
queer
منحرف
irregular
unconventional
eccentric
unorthodox
deviant
uncustomary
freakish
