stair
stair - پله
adjective - صفت
UK :
US :
یکی از پله های مجموعه ای از پله ها
a staircase
یک راه پله
مجموعه ای از پله ها که از یک سطح ساختمان به سطح دیگر منتهی می شود
یکی از پله های مجموعه پله هایی که از یک سطح ساختمان به سطح دیگر منتهی می شود
مجموعه ای از پله ها
یک پله در مجموعه ای از پله ها
The original idea was that the library would be symmetrical with the entrance and stairs in the centre.
ایده اولیه این بود که کتابخانه با ورودی و پلههای مرکز متقارن باشد.
هر فلاش به معنای حمل یک سطل آب از سه طبقه از پله ها بود.
پله دوم وقتی روی آن قدم می گذارید می ترکد.
آیا بهتر است قبل از تلاش برای بالا رفتن از پله ها، یک فنجان چای دیگر بنوشید؟
As I climbed the stairs I wondered if I could handle the present situation calmly and tactfully even a bit subserviently.
وقتی از پلهها بالا میرفتم به این فکر میکردم که آیا میتوانم شرایط فعلی را با آرامش و درایت حتی کمی زیرکانه اداره کنم.
او را از پله ها بالا و پایین می بردند، آهنگ هایش را می خواندند.
دوستان زنگ می زنند و رعد و برق از پله ها بالا و پایین می روند.
صدایش را روی پله ها می شنوم.
با تپش سرش، پلهها را دو تا به طبقه دوم رفت.
صدای قدم هایی را شنیدم که از پله ها بالا می آمدند.
فرش پله
فرش توسط میله های پله برنجی در جای خود نگه داشته می شد.
از پله ها بالا بروید و دفتر او در سمت راست است.
من مجبور شدم از یک پله (= مجموعه) شیب دار تا در ورودی او بالا بروم.
پاي (= پايين) پله ها ايستاد و صدا زد: صبحانه آماده است!
پله های بالا وقتی او به طبقه بالا می رفت به صدا در آمد و سر و صدا مادرش را از خواب بیدار کرد.
از پله های چوبی بالا رفت و در پدربزرگش را زد.
پله بالایی که روی آن قدم میزد، با صدای بلندی میپیچید.
tread
آج
rung
پله
گام
rundle
راندل
گرد
rod
میله
stoop
خم شدن
tread board
تخته آج
مرحله
footing
پایه
سکو
صحنه
notch
بریدگی
gradation
درجه بندی
اجرا کن
crosspiece
قطعه متقاطع
crossbar
میله متقاطع
بار
هیئت مدیره
foothold
جای پا
ریل
strut
چوب بند
stave
چوبه زدن
spoke
صحبت کرد