bosom
bosom - سینه
noun - اسم
UK :
US :
قسمت جلویی سینه زن
سینه یک زن
کلمه ای به معنای احساسات و عواطف شخصی است، مخصوصاً زمانی که این احساسات بد یا ناخوشایند هستند
سینه یا سینه زن
جلوی قفسه سینه یک فرد، به ویژه هنگامی که به عنوان مرکز احساسات انسانی در نظر گرفته شود
a woman’s breasts or the front of a person’s chest esp. when thought of as the center of human feelings
سینه های یک زن یا جلوی سینه یک فرد، به طور مثال. زمانی که به عنوان مرکز احساسات انسان در نظر گرفته می شود
سینه یک گروه وسط آن است
اکنون است که انسان می اندیشد، زیرا اکنون است که دریا دوستی در آغوش دارد.
او اکنون با سرعت بیشتری نفس میکشید و سینهاش دوباره به طرز سرکشی بالا و پایین میرفت.
But she looks troubled, unsure of herself - perhaps because her bosom is merely average one has seen bigger.
اما او آشفته به نظر می رسد و از خودش مطمئن نیست - شاید به این دلیل که سینه اش فقط متوسط است، آدم بزرگتر دیده است.
دانیال تلخی و خشم را در آغوش خود داشت.
هر چه در نتیجه متورم شود، بعید است که سینه ملور باشد.
او هنوز دوست من بود، دوست من.
نیمی از پیراهنهای سفتی که امروزه پوشیده میشوند، هنوز باید لباسهای شسته شده روی آنها قرار گیرد.
من تو را به خانه خود می برم، در آغوش خانواده ام.
her ample bosom
سینه وسیع او
او را به آغوشش فشار داد.
سینه اش بالا رفت و پایین آمد. نفسش از ادامه دادن با او بند آمده بود.
پسرش را محکم به آغوشش گرفت.
گل رز به سینه او چسبانده شده است
تا در آغوش خانواده زندگی کنی
آنها در آغوش کلیسا پذیرفته شدند.
سینه بزرگ (= سینه های بزرگ)
لباس بالای سینه ام را نشان می داد.
حسادت تاریکی در آغوشش موج می زد.
سینه ام از غرور متورم شد.
او در آغوش خانواده احساس امنیت می کرد.
قفسه سینه
breasts
سینه ها
bust
نیم تنه
knockers
کوبنده ها
melons
خربزه
boobs
جوانان
tits
بوبی ها
boobies
دختران
titties
بازوکا
bazookas
جوبی ها
jubblies
حباب ها
bubbies
کره های زمین
globes
گوی ها
orbs
باپس
baps
بازوم ها
bazooms
بریستول
bristols
کاسابا
casabas
چارلیز
charlies
چیچی ها
chichis
کوزه ها
jugs
مامان
mammae
نورکس
norks
حفر می کند
dugs
برجستگی
embonpoint
هوترها
hooters
پاپس
paps
جلو
پستان
دندانه دار کردن
rack
پستانک ها
teats