bamboo

base info - اطلاعات اولیه

bamboo - بامبو

noun - اسم

/ˌbæmˈbuː/

UK :

/ˌbæmˈbuː/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [bamboo] در گوگل
description - توضیح
  • a tall tropical plant with hollow stems that is used for making furniture


    گیاهی استوایی بلند با ساقه های توخالی که برای ساخت مبلمان استفاده می شود

  • a tall tropical grass with hard hollow stems


    یک چمن بلند استوایی با ساقه های سخت و توخالی

  • the stems of this plant used to make canes (= long sticks), buildings, furniture and other items, or a single stem of the plant


    از ساقه های این گیاه برای ساختن عصا (= چوب های بلند)، ساختمان، مبلمان و سایر اقلام یا یک ساقه گیاه استفاده می شود.

  • the fibres (= thread-like parts) of the plant made into a soft cloth


    الیاف (= قسمت های نخ مانند) گیاه که به صورت پارچه نرم در می آید

  • a tall grass that grows in hotter regions and that has hard hollow stems, or the stems of this plant


    علف بلندی که در مناطق گرمتر رشد می کند و دارای ساقه های سفت و توخالی یا ساقه های این گیاه است.

  • Grazing buffalo knocked over the satellite dish so a bamboo fence has had to be built around it.


    بوفالوهای در حال چریدن بشقاب ماهواره را کوبیدند، بنابراین باید حصاری از بامبو در اطراف آن ساخته شود.

  • Ann's boyfriend hits Tommy around the head with a bamboo cane spiked with nails.


    دوست پسر آن با عصای بامبو که با میخ میخکوب شده به سر تامی می زند.

  • His 60-foot bamboo raft will have a crew of five or six people.


    قایق بامبو 60 فوتی او پنج یا شش نفر خدمه خواهد داشت.

  • In 1970 a large area of bamboo flowered and died resulting in many deaths through starvation in the panda population.


    در سال 1970، منطقه وسیعی از بامبو گل داد و از بین رفت و در نتیجه تعداد زیادی از پانداها در اثر گرسنگی جان خود را از دست دادند.

  • Along the sidewalks, women walked with heavy baskets of produce hooked on bamboo poles laid across their shoulders.


    در امتداد پیاده روها، زنان با سبدهای سنگین محصولات قلاب شده روی میله های بامبو روی شانه هایشان راه می رفتند.

  • I tried peeking down through a gap between the bamboo slats.


    سعی کردم از طریق شکافی بین لت های بامبو به پایین نگاه کنم.

  • But the bamboo raft ploughed forward smoothly.


    اما قایق بامبو به آرامی به جلو شخم زد.

  • But the bamboo sailing rafts needed less than a foot of water to float and came gliding right into the shallows.


    اما قایق‌های بادبانی بامبو برای شناور شدن به کمتر از یک فوت آب نیاز داشتند و مستقیماً به داخل کم عمق می‌رفتند.

example - مثال
  • a bamboo grove


    یک بیشه بامبو

  • a bamboo chair


    یک صندلی بامبو

  • bamboo shoots (= young bamboo plants that can be eaten)


    شاخه های بامبو (= گیاهان جوان بامبو قابل خوردن)

  • There are shady tunnels of colossal bamboo (especially welcome in the blazing summers).


    تونل های سایه ای از بامبوهای عظیم وجود دارد (به ویژه در تابستان های سوزان استقبال می شود).

  • In her garden she has bamboos, wonderful rare tree ferns, palm trees and bananas.


    او در باغش بامبو، سرخس درختی کمیاب شگفت انگیز، درختان خرما و موز دارد.

  • Use bamboo canes to support tomato plants.


    از عصای بامبو برای حمایت از گیاهان گوجه فرنگی استفاده کنید.

  • The tropical-style lobby has potted palms and bamboo furniture.


    لابی به‌سبک استوایی دارای نخل‌های گلدانی و مبلمان بامبو است.

  • The children carried long bamboos to chase away the chickens.


    بچه ها بامبوهای بلند با خود حمل می کردند تا جوجه ها را بدرقه کنند.

  • Her clothing is made of bamboo and organic cotton.


    لباس او از بامبو و پنبه ارگانیک ساخته شده است.

synonyms - مترادف
  • cane


    نیشکر

  • rattan


    چوب دستی

  • wicker


    حصیری

  • wickerwork


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

giddy

لغت پیشنهادی

tagalog

لغت پیشنهادی

responding