salivate
salivate - ترشح بزاق
verb - فعل
UK :
US :
تولید بزاق بیش از حد معمول در دهان، به خصوص به دلیل دیدن یا بوییدن غذا
to look at or show interest in something or someone in a way that shows you like or want them very much – used to show disapproval
نگاه کردن یا نشان دادن علاقه به چیزی یا کسی به گونه ای که نشان می دهد شما او را بسیار دوست دارید یا می خواهید - برای نشان دادن عدم تایید استفاده می شود
برای تولید بزاق
کنترل این دلارها باعث می شود که فرماندار و قانونگذاران بزاق خود را در بیاورند.
دهان دان آنقدر باز بود که داخلش خشک شده بود و نمی توانست قورت بدهد یا بزاقش را بیرون بیاورد.
هنگامی که غذا در دهان شما قرار می گیرد، نمی توانید بزاق را انتخاب کنید.
او می گوید زمانی که آن را وارد کردند، بزاق و تهاجمی بود.
بسیاری از مردم در وال استریت از چشم انداز داشتن 150 میلیارد دلار در سال بزاق می ریزند.
A lot of people on Wall Street are salivating at the prospect of having $ 150 billion a year rolling in.
سرمایه گذاران از فکر یک بازار گسترده جدید آب دهان می کنند.
کلینتون باید فقط به این فکر کند که چقدر عالی است که بتواند چنین عمل کند.
افراد بیشتر قدرت بیشتری به ارمغان می آورند، به همین دلیل است که جمهوری خواهان در سرشماری سال 2000 بزاق می گویند.
چیزی که باعث میشود سیاستمداران و بوروکراتهای ناامید از چشمانداز الحاق آب دهان بیفتند.
Just the sort of thing that tends to get desperate politicians and bureaucrats salivating over the prospect of annexation.
ریختن
