barbarous

base info - اطلاعات اولیه

barbarous - وحشیانه

adjective - صفت

/ˈbɑːrbərəs/

UK :

/ˈbɑːbərəs/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [barbarous] در گوگل
description - توضیح
  • extremely cruel in a way that is shocking


    بسیار بی رحمانه به گونه ای که تکان دهنده است

  • wild and not civilized


    وحشی و غیر متمدن

  • extremely cruel or unpleasant, or failing to reach acceptable social standards


    بسیار بی رحمانه یا ناخوشایند، یا ناتوانی در رسیدن به استانداردهای اجتماعی قابل قبول


  • ویژگی افرادی که هیچ تجربه ای از عادات و فرهنگ زندگی مدرن ندارند و بنابراین رفتار آنها را عجیب می دانید

  • Barbarous also means barbaric.


    بربروس به معنای بربر نیز می باشد.

  • In many cases, perhaps it simply meant that clergy and people were equally barbarous.


    شاید در بسیاری از موارد صرفاً به این معنا بود که روحانیون و مردم به یک اندازه وحشی بودند.

  • He saw it now as his mission to establish similar normality in a barbarous land.


    او اکنون آن را به عنوان مأموریت خود می‌دانست که عادی‌سازی مشابه را در یک سرزمین وحشیانه برقرار کند.

  • It might well be barbarous on either side of the jeweled door.


    ممکن است در هر دو طرف درب نگین دار وحشیانه باشد.

  • Of course we live in less barbarous times.


    البته ما در دوران کمتر وحشیانه ای زندگی می کنیم.

  • When the Persian ambassadors arrived at Athens, demanding tribute in their barbarous tongue my heart filled with fury.


    هنگامی که سفیران ایرانی به آتن رسیدند و به زبان وحشیانه ادای احترام می کردند، قلبم پر از خشم شد.

  • Still less was he interested in what he considered the barbarous traditions of the Anglo-Saxon Church which he found on his arrival.


    با این حال، او کمتر به آنچه که سنت های وحشیانه کلیسای آنگلوساکسون را که در بدو ورودش می دانست، علاقه مند بود.

example - مثال
  • the barbarous treatment of these prisoners of war


    رفتار وحشیانه با این اسیران جنگی

  • His murder was an outrageous and barbarous act.


    قتل او اقدامی ظالمانه و وحشیانه بود.

  • How can they forgive such barbarous behaviour?


    چگونه می توانند چنین رفتار وحشیانه ای را ببخشند؟

synonyms - مترادف
  • brutal


    وحشیانه

  • cruel


    ظالمانه

  • savage


    وحشی

  • barbaric


    شریر، بدجنس، حیوان صفت

  • vicious


    غیر انسانی

  • ferocious


    هیولا

  • inhuman


    بی رحم

  • monstrous


    شدید

  • ruthless


    حیوانی

  • brutish


    شیطانی

  • fierce


    بی دل

  • bestial


    پشیمان

  • fiendish


    شریر

  • heartless


    شنیع

  • merciless


    قاتل

  • remorseless


    زننده

  • wicked


    نابکار

  • heinous


    شرور

  • murderous


    بی رحمانه

  • nasty


    پایه

  • nefarious


    سیاه

  • villainous


    سیاه دل

  • atrocious


    قصابی


  • درشت


  • خام

  • black-hearted


    تاریک

  • brute


  • butcherly


  • coarse


  • crude



antonyms - متضاد
  • benign


    خوش خیم

  • benignant


    دلسوز

  • compassionate


    خوش قلب

  • good-hearted


    انسانی

  • humane


    نوع


  • مهربان

  • kindhearted


    خیراندیش

  • sympathetic


    با ملاحظه

  • tenderhearted


    با فرهنگ

  • benevolent


    تحصیل کرده

  • considerate


    احساس

  • cultured


    ملایم

  • educated


    غیر توهین آمیز


  • رحیم - مهربان

  • gentle


    خوب

  • inoffensive


    جلا داده شده

  • merciful


    با ادب


  • تصفیه شده

  • polished


    پیچیده

  • polite


    محبت آمیز

  • refined


    درك كردن


  • مناقصه

  • kindly


    بخشنده


  • دلسوزی

  • tender


    همدل

  • forgiving


    خفیف


  • pitying


  • empathetic


  • mild


  • lenient


لغت پیشنهادی

untruths

لغت پیشنهادی

misappropriated

لغت پیشنهادی

radar