dupe

base info - اطلاعات اولیه

dupe - فریب دادن

verb - فعل

/duːp/

UK :

/djuːp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [dupe] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که فریب خورده است، به ویژه برای درگیر شدن در چیزی غیرقانونی

  • to trick or deceive someone


    فریب دادن یا فریب دادن کسی


  • فریب دادن کسی، معمولاً با وادار کردن آن شخص به کاری که قصد انجام آن را نداشته است

  • someone who has been tricked


    کسی که فریب خورده

  • a short form of duplicate that is used to refer to a product made to look like a more expensive or high-quality product


    شکل کوتاهی از تکراری که برای اشاره به محصولی استفاده می‌شود که شبیه کالای گران‌تر یا باکیفیت‌تر به نظر برسد.

  • to cheat someone by telling lies or by deceiving the person


    فریب دادن کسی با گفتن دروغ یا فریب دادن شخص

  • Investigators believe Dailey was a dupe for international drug smugglers.


    بازرسان بر این باورند که دیلی فریب قاچاقچیان بین المللی مواد مخدر بود.

  • They further felt that Scott and Trist had been the gullible dupes of Santa Anna.


    آنها همچنین احساس کردند که اسکات و تریست فریبکارهای ساده لوح سانتا آنا بوده اند.

  • And wretched they were, too the poor hungry dupes.


    و بدبخت آنها نیز، بدبختان گرسنه فریبکار بودند.

  • Richard's other dupes seem culpably naïve, deceived by false appearances.


    دیگر فریب‌های ریچارد به‌طور مقصری ساده‌لوح به نظر می‌رسند و فریب ظاهرهای دروغین را خورده‌اند.

  • You poor dupe, she told herself.


    او به خودش گفت ای بیچاره فریب.

  • She looked at them and saw dupes.


    او به آنها نگاه کرد و فریبکاران را دید.

  • Some portray the family as unwitting dupes of conspiracy theorists.


    برخی خانواده را به عنوان فریبکاران ناخواسته نظریه پردازان توطئه معرفی می کنند.

  • Most of us frankly, are witless dupes to nature when the question is a baby.


    رک و پوست کنده بگویم، بسیاری از ما فریب‌های بی‌معنای طبیعت را می‌زنیم، وقتی که سؤال یک نوزاد است.

example - مثال
  • They soon realized they had been duped.


    آنها خیلی زود متوجه شدند که فریب خورده اند.

  • He was duped into giving them his credit card.


    او فریب خورد و کارت اعتباری خود را به آنها داد.

  • The girls were duped by drug smugglers into carrying heroin for them.


    این دختران توسط قاچاقچیان مواد مخدر فریب خورده و برای آنها هروئین حمل می کنند.

  • an innocent dupe


    یک فریبکار بی گناه

  • The fashion blogger shares her favourite designer dupes.


    این وبلاگ نویس مد فریب های طراح مورد علاقه خود را به اشتراک می گذارد.

  • I found a Gucci dupe belt online.


    من یک کمربند دوپ گوچی را آنلاین پیدا کردم.

  • They duped me into giving them money by saying it would go to charity.


    آنها من را فریب دادند که به آنها پول بدهم و گفتند که برای خیریه می رود.

synonyms - مترادف
  • sucker


    مکنده

  • chump


    برآمدگی

  • pushover


    فشار اور

  • gull


    مرغ دریایی

  • patsy


    پتسی


  • ابزار

  • fool


    احمق

  • mug


    لیوان

  • sap


    شیره


  • قربانی

  • pigeon


    کبوتر


  • علامت

  • butt


    لب به لب


  • بی گناه

  • schlemiel


    شلمیل


  • هدف

  • muggins


    ماگین ها

  • juggins


    جوجه ها

  • charlie


    چارلی

  • simpleton


    ساده

  • dill


    شوید


  • ماهی


  • تماس نرم


  • علامت آسان

  • sitting duck


    اردک نشسته


  • مرد پاییز

  • cat's-paw


    پنجه گربه

  • sitting target


    هدف نشسته

  • stooge


    گیره دار

  • schmuck


    شیطون

  • scapegoat


    بزغاله

antonyms - متضاد
  • conman


    کلاهبردار

  • swindler


    آگاه

  • cognizant


    تقلب

  • cheat


    مزاحم

  • fraudster


    حقه باز

  • hustler


    کوسه

  • trickster


    متقلب

  • shark


    خجالتی

  • hoaxer


    بیلکر

  • cheater


    phonyUS

  • shyster


    شارلاتان

  • fraud


    استثمارگر

  • bilker


    شام

  • phonyUS


    فریبکار

  • charlatan


    مدعی

  • exploiter


    مبتکر

  • sham


    بانک کوه

  • impostor


    فلیسر

  • pretender


    اسکنه

  • inveigler


    تیز

  • mountebank


    فضول

  • fleecer


    چاقو

  • chiseller


    سرکش


  • گریفتر

  • rascal


    طفره زن

  • knave


    سر

  • rogue


    اختلاس کننده

  • grifter


  • dodger


  • rook


  • embezzler


لغت پیشنهادی

somehow

لغت پیشنهادی

hydrocarbon

لغت پیشنهادی

corporate